ترجمه مقاله

محسوس

mahsus

۱. چیزی که وجود و اثر آن احساس شود؛ حس‌شده.
۲. [مجاز] نمایان؛ معلوم؛ آشکار.

۱. آشکار، ظاهر، عیان، مرئی، مشهود، ملموس، نمایان، هویدا
۲. حسشده، احساسشده، ادراکشده ≠ نامحسوس

سترسا، چشمگیر، آشکار

ترجمه مقاله