محلیلغتنامه دهخدامحلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) عبدالرحمن بن سلیمان محلی شافعی متولد در محلةالکبری و متوفی در 1097 هَ . ق . او راست : حاشیه ٔ بر تفسیر بیضاوی . (از تاج العروس ).
محلیلغتنامه دهخدامحلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن ابراهیم بن احمد شافعی محلی ، مکنی به ابوعبداﷲ ملقب به جلال الدین معروف به جلال محلی و جلال الدین محلی . رجوع به جلال الدین محلی شود.
محلیلغتنامه دهخدامحلی . [ م ُ ] (ع ص ) آرایش کننده ٔ چشمها. رجوع به احلاء شود. || کسی که چیزی را شیرین می کند. (ناظم الاطباء). شیرین گرداننده . || شیرین یابنده چیزی را. (آنندراج ). رجوع به احلاء و تحلیة شود.
محلیلغتنامه دهخدامحلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (ص نسبی ) منسوب به محله است و آن غیر از المحلةالکبری به مصر می باشد. (از تاج العروس ).
محلیلغتنامه دهخدامحلی . [ م َ ح َل ْ لی ] (ص نسبی ) منسوب به محل . || منسوب به حرم سرا. || خواجه سرا. (ناظم الاطباء).
مهلیلغتنامه دهخدامهلی . [ م ُ هَِل ْ لی ی ] (ص نسبی ) نسبت به جد است . (سمعانی ). نسبت اجدادی است . رجوع به الانساب سمعانی ورق 546 ب شود.
محليدیکشنری عربی به فارسیخانگي , خانوادگي , اهلي , رام , بومي , خانه دار , مستخدم يا خادمه , محلي , موضعي
محلیمنقرضextirpated, locally extinctواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گونهای که دیگر در بخشی از گسترة خود زندگی نمیکند
حسین محلیلغتنامه دهخداحسین محلی . [ ح ُ س َ ن ِ م َ ح َل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمد مصری شافعی فقیه فرضی ریاضی . او راست : فتح البریة علی متن السخاویة و الافصاح و جز آنها. وی در 1170 هَ . ق . 1757/ م . درگذشت . (معجم المؤلفین از عجای
زبان محلیلغتنامه دهخدازبان محلی . [ زَ ن ِ م َ ح َل ْ لی ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان مخصوصی که در یک ده یا بلوک باشد. (فرهنگ نظام ). رجوع به زبان ولایتی شود.
حسین محلیلغتنامه دهخداحسین محلی . [ ح ُ س َ ن ِ م َ ح َل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمد مصری شافعی فقیه فرضی ریاضی . او راست : فتح البریة علی متن السخاویة و الافصاح و جز آنها. وی در 1170 هَ . ق . 1757/ م . درگذشت . (معجم المؤلفین از عجای
زبان محلیلغتنامه دهخدازبان محلی . [ زَ ن ِ م َ ح َل ْ لی ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان مخصوصی که در یک ده یا بلوک باشد. (فرهنگ نظام ). رجوع به زبان ولایتی شود.
دیرالمحلیلغتنامه دهخدادیرالمحلی . [ دَ رُل ْ م ُ ح َل ْ لا ] (اِخ ) بساحل جیحون از سمت حدود و نزدیک المصیصة است . (از معجم البلدان ).
اسعد محلیلغتنامه دهخدااسعد محلی . [ اَ ع َ دِ م َ ح َل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به اسعدالدین یعقوب ... و قاموس الاعلام ترکی شود.