محمدتلغتنامه دهخدامحمدت . [ م َ م َ دَ / م َ م ِ دَ ] (ع اِ) ستایش و مدح و ثنا و ذکر خیر و نیک نامی . (ناظم الاطباء).محمدة. آنچه بدان ستوده و مدح شوند. ج ، محامد. (از اقرب الموارد). خصلتی درخور ستایش . سپاس . حمد. ستودن . خصلت محموده . خصلت ستوده . مقابل مذمت
محمدتفرهنگ فارسی عمید۱. ستودن؛ ستایش.۲. (اسم) آنچه شخص را به آن بستایند؛ آنچه موجب ستودن شخص بشود؛ خصلت نیکو.
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی ، معروف به حجةالاسلام و متخلص به نیر. رجوع به حجةالاسلام شود.
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) میرزامحمدتقی مستوفی . رجوع به سپهر کاشانی و لسان الملک شود.
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی .[ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) حاج محمدتقی فصیح الملک شیرازی متخلص به شوریده . رجوع به شوریده ٔ شیرازی شود.
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم طهرانی رازی . از فقهای امامیه متوفی در شهر اصفهان به سال 1248 هَ . ق . او راست : هدایةالمسترشدین فی شرح اصول معالم الدین ، در اصول فقه . (از الاعلام زرکلی ج 3</s
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) شیخ محمدتقی معروف به آقانجفی اصفهانی فرزند حاج شیخ محمدباقر ایوانکیفی از روحانیون متنفذ و متمول اصفهان بود در ربیعالثانی سال 1262 هَ . ق . متولد شد و در شعبان 1332 هَ .
محمدهلغتنامه دهخدامحمده . [ م َ م َ دَ ] (ع اِ) محمدة. محمدت : نی نبی فرمود جود و محمده شاخ جنت دان بدنیا آمده . مولوی .رجوع به محمدت شود.
مذمتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدگویی، توبیخ، خردهگیری، زشتیاد، سرزنش، غیبت، نکوهش ≠ محمدت، ستایش ۲. بدگفتن، نکوهش کردن، سرزنش کردن ≠ ستایش کردن
محمده سازلغتنامه دهخدامحمده ساز. [ م َ م َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ستایش گر وسپاس گزار. (آنندراج ). رجوع به محمده و محمدت شود.
عدل ورزیدنلغتنامه دهخداعدل ورزیدن . [ ع َ وَ دَ ] (مص مرکب ) عدالت کردن . دادگری کردن : همه عدل ورز و همه مکرمت کن همه مال بخش و همه مَحمدت خر.ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 168).
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی ، معروف به حجةالاسلام و متخلص به نیر. رجوع به حجةالاسلام شود.
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) میرزامحمدتقی مستوفی . رجوع به سپهر کاشانی و لسان الملک شود.
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی .[ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) حاج محمدتقی فصیح الملک شیرازی متخلص به شوریده . رجوع به شوریده ٔ شیرازی شود.
محمدتقی بیکلغتنامه دهخدامحمدتقی بیک . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ب َ ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز با 584 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
محمدتقیلغتنامه دهخدامحمدتقی . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم طهرانی رازی . از فقهای امامیه متوفی در شهر اصفهان به سال 1248 هَ . ق . او راست : هدایةالمسترشدین فی شرح اصول معالم الدین ، در اصول فقه . (از الاعلام زرکلی ج 3</s