ترجمه مقاله

محو

mahv

۱. از بین بردن؛ زایل کردن.
۲. (صفت) [مجاز] بسیارشیفته و توجه‌کننده به چیزی.
۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] ویژگی آنچه کاملاً آشکار و مشخص نیست؛ مبهم.
۴. (تصوف) [مقابلِ اثبات] از بین بردن صفات و عادات بشری برای رسیدن به ذات خداوند؛ محق.
⟨ محو شدن (گشتن): (مصدر لازم) [مجاز]
۱. سترده شدن؛ از بین رفتن؛ نابود گشتن.
۲. (تصوف) رسیدن به مقام محو.
⟨ محو کردن (گردانیدن): (مصدر متعدی) ستردن؛ نابود ساختن.

۱. زایل، معدوم، منهدم، نابود، نیست
۲. ازبین بردن، زدودن، ستردن
۳. امحا، پاک، زدوده، محذوف
۴. مدهوش
۵. نسخ
۶. اضمحلال، زوال، نابودی
۷. ناپیدا، ناپدید، پنهان، نهان
۸. غرق، غرقه
۹. مجذوب ≠ صحو، پیدا

ترجمه مقاله