محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (اِخ ) استرآبادی ، حاج ملا محمد باقر استرآبادی از معاصران هدایت صاحب مجمع الفصحاء و ریاض العارفین است . در ابتدا تحصیل علوم عقلی و نقلی کرد و سپس طالب محبت اهل ذوق شد و به مصاحبت آنان رسید و مسافرتها کرد. روزگاری به ریاضت به سر آورد تا به کمالات صوری و معنوی
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (اِخ )اسم موضعی است از ناحیه ٔ سایة و نیز گویند نام وادیی است که در آن چیزی نروید. خنساء گوید : لتجری المنیة بعد الفتی الَ ...سغادر بالمحو اذلالها.(معجم البلدان ).
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (ع اِ) سیاهی که در ماه دیده می شود. (منتهی الارب ). سیاهی ماه . (مهذب الاسماء).
دائمدیکشنری عربی به فارسیپاک نشدني , محو نشدني , ماندگار , ثابت , مادام العمري , براي تمام عمر , برابر يک عمر , پايدار , ابدي , ماندني , سير داءمي
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (اِخ ) استرآبادی ، حاج ملا محمد باقر استرآبادی از معاصران هدایت صاحب مجمع الفصحاء و ریاض العارفین است . در ابتدا تحصیل علوم عقلی و نقلی کرد و سپس طالب محبت اهل ذوق شد و به مصاحبت آنان رسید و مسافرتها کرد. روزگاری به ریاضت به سر آورد تا به کمالات صوری و معنوی
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (اِخ )اسم موضعی است از ناحیه ٔ سایة و نیز گویند نام وادیی است که در آن چیزی نروید. خنساء گوید : لتجری المنیة بعد الفتی الَ ...سغادر بالمحو اذلالها.(معجم البلدان ).
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (ع اِ) سیاهی که در ماه دیده می شود. (منتهی الارب ). سیاهی ماه . (مهذب الاسماء).
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (ع مص ) پاک کردن نبشته و نقش و جز آن را. (از منتهی الارب ). مَحَّی . (منتهی الارب ). پاک کردن حروف و نقوش را از لوح و جز آن . (غیاث ) (آنندراج ). دور کردن چنانکه نوشته و نقش از لوح . پاک کردن نوشته از لوح . (کشاف اصطلاحات الفنون ). ستردن . (زوزنی ) (دهار) (ت
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (اِخ ) استرآبادی ، حاج ملا محمد باقر استرآبادی از معاصران هدایت صاحب مجمع الفصحاء و ریاض العارفین است . در ابتدا تحصیل علوم عقلی و نقلی کرد و سپس طالب محبت اهل ذوق شد و به مصاحبت آنان رسید و مسافرتها کرد. روزگاری به ریاضت به سر آورد تا به کمالات صوری و معنوی
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (اِخ )اسم موضعی است از ناحیه ٔ سایة و نیز گویند نام وادیی است که در آن چیزی نروید. خنساء گوید : لتجری المنیة بعد الفتی الَ ...سغادر بالمحو اذلالها.(معجم البلدان ).
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (ع اِ) سیاهی که در ماه دیده می شود. (منتهی الارب ). سیاهی ماه . (مهذب الاسماء).
ممحولغتنامه دهخداممحو. [ م َ ح ُوو ] (ع ص ) نقش و نبشته ٔ پاک کرده شده و جز آن . ممحی . (از منتهی الارب ). پاک کرده شده مثل نبشته و نقش و جز آن . (آنندراج ). نبشته و یا نقش پاک کرده شده . (ناظم الاطباء).
محولغتنامه دهخدامحو. [ م َح ْوْ ] (ع مص ) پاک کردن نبشته و نقش و جز آن را. (از منتهی الارب ). مَحَّی . (منتهی الارب ). پاک کردن حروف و نقوش را از لوح و جز آن . (غیاث ) (آنندراج ). دور کردن چنانکه نوشته و نقش از لوح . پاک کردن نوشته از لوح . (کشاف اصطلاحات الفنون ). ستردن . (زوزنی ) (دهار) (ت