مخابرهلغتنامه دهخدامخابره . [ م ُ ب َ رَ ] (ع اِمص ) اخبار و اطلاع بهمدیگر رساندن . (از ناظم الاطباء). ارسال و دریافت خبر. خبری که بوسیله ٔ تلگرام یا تلفن به دست آید و یا ارسال گردد. ج ، مخابرات . و رجوع به همین کلمه شود.- مخابره کردن ؛ بهم دیگر خبر دادن . (ناظم الا
مخابرهفرهنگ فارسی معین(مُ بَ رِ) [ ع . مخابرة ] (مص م .) 1 - خبر دادن و خبر گرفتن . 2 - مکالمه به وسیلة تلفن یا تلگراف .
مخابرةلغتنامه دهخدامخابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) کشاورزی کردن و کشاورزی کردن بر نصف خراج و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). کشاورزی کردن بر ثلثی یا ربعی . (تاج المصادر بیهقی ). ضیعتی را به برزگری فاکسی دادن . (زوزنی ). مزارعة وکشاورزی کردن بر نصف خرا
چراغ مخابرة آلدیسAldis lamp, signal lamp, Morse lampواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چراغ علامتدهی قابلحمل که از آن برای مخابرة دستی پیام بین دو یا چند شناور سطحی یا میان یک شناور سطحی و واحدهای پروازی استفاده میشود
semaphoreدیکشنری انگلیسی به فارسیسمافوره، مخابره بوسیله پرچم، علائم مخابرات بوسیله نور، بوسیله پرچم مخابره کردن
semaphoresدیکشنری انگلیسی به فارسیسمافورها، مخابره بوسیله پرچم، علائم مخابرات بوسیله نور، بوسیله پرچم مخابره کردن