مخافتلغتنامه دهخدامخافت . [ م َ ف َ ] (ع مص ) خوف و ترسیدن ،و این مصدر میمی است از ثلاثی مجرد. در اصل مخوفت بود واو متحرک ماقبل آن حرف صحیح ساکن ، حرکت واو نقل کرده به ماقبل دادند واو در اصل متحرک بود، ماقبل آن اکنون مفتوح گردید آن واو را به الف بدل کردند مخافت شد. (غیاث ) (آنندراج ) <span cla
مخفضلغتنامه دهخدامخفض . [ م ُ خ َ ف ف ِ ](ع ص ) کسی که آسان و سبک کند کار را. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه هر چیزی را سبک و آسان می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخفیض شود.
مخفوضلغتنامه دهخدامخفوض . [ م َ ](ع ص ) تواضع و فروتنی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فروتن و متواضع. (ناظم الاطباء). || پشت شکسته . ویران و خراب گشته : سد سیلاب حوادث در این بلیه منبثق و یکسان با خاک ، و بناء عزت منقوض و لواء مجدت مخفوض ، اشک د
مخافتةلغتنامه دهخدامخافتة. [ م ُ ف َ ت َ ] (ع مص ) پنهانی گفتن . (منتهی الارب ). پنهانی گفتن و آهسته خواندن . (آنندراج ).نرم خواندن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ).
مخافةلغتنامه دهخدامخافة. [ م َ ف َ ] (ع مص ) (از «خ وف ») ترسیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مخافت و خوف شود.
مخافتةلغتنامه دهخدامخافتة. [ م ُ ف َ ت َ ] (ع مص ) پنهانی گفتن . (منتهی الارب ). پنهانی گفتن و آهسته خواندن . (آنندراج ).نرم خواندن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ).