مخترعلغتنامه دهخدامخترع . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) از نو بیرون آورده شده و ایجاد شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نو پدید آمده . تازه پدید آورده : عالم مخترع است هم به صورت و هم به هیولی . (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 24</sp
مخترعلغتنامه دهخدامخترع . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده . (غیاث ). آفریننده و کار نو بیرون آورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نوکننده . (دهار). آفریننده و از نو بیرون آورنده و موجد و مبدع و اختراع کننده و ایجادکننده و پدیدآورنده و آغازکننده و پید
مخطرةلغتنامه دهخدامخطرة. [ م ُ خ َطْ طَ رَ ] (ع ص ) رنگ شده با گیاه خِطْر: لحیة مخطورة و مخطرة؛ مخضوبه بالنبات المسمی الخطر. (از ذیل اقرب الموارد).
مخطرةلغتنامه دهخدامخطرة. [ م ُ طِ رَ ] (ع ص ) بادیة مخطرة؛ بیابانی که مسافر در آن ، هم امید سلامتی داشته باشد و هم بیم هلاکت . (ناظم الاطباء).
مختاریلغتنامه دهخدامختاری . [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالارخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه واقع است و 219 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
مختاریلغتنامه دهخدامختاری . [ م ُ ] (حامص ) خودسری و آزادی و قدرت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مخترعةلغتنامه دهخدامخترعة. [ م ُ ت َ رَ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مُختَرَع . ج ، مُختَرَعات . رجوع به مخترع و ماده ٔ قبل شود.
مخترعاتلغتنامه دهخدامخترعات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) احداثات و اختراعات . (ناظم الاطباء). ج ِ مخترعة. نو پدید آورده ها : بر آن قرار افتاد که از عرایس مخترعات گذشتگان مخدره ای که از پیرایه ٔ عبارت عاطل باشد به دست آید. (مرزبان نامه ص 6)
مخترعةلغتنامه دهخدامخترعة. [ م ُ ت َ رَ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مُختَرَع . ج ، مُختَرَعات . رجوع به مخترع و ماده ٔ قبل شود.
مخترعاتلغتنامه دهخدامخترعات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) احداثات و اختراعات . (ناظم الاطباء). ج ِ مخترعة. نو پدید آورده ها : بر آن قرار افتاد که از عرایس مخترعات گذشتگان مخدره ای که از پیرایه ٔ عبارت عاطل باشد به دست آید. (مرزبان نامه ص 6)
مخترعةلغتنامه دهخدامخترعة. [ م ُ ت َ رَ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مُختَرَع . ج ، مُختَرَعات . رجوع به مخترع و ماده ٔ قبل شود.