مخزنلغتنامه دهخدامخزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای جمع کردن مال . جای نهان کردن مال و گنجینه . انبارخانه و خزانه و پوته و جای ذخیره . ج ، مخازن . (ناظم الاطباء) : در گنج خانه ٔ ازل و مخزن ابدهر دو نه جوهرند ولی ن
مخزندیکشنری عربی به فارسیدولا بچه , گنجه خوراک , خوراکي , ابدار خانه , شربت خانه , مخصوص لوازم سفره , انباره , انبار کردن , ذخيره کردن , انبار , مخزن , انبار کالا , انبار گمرک , بارخانه
مخزندیکشنری فارسی به عربیخزان , خزن , دبابة , ذخيرة فنية , قاموس المعاني , قنبلة , مجلة , مخبا , مخزن , مستودع , نافورة , ينبوع
مخزن کرمانشاهیلغتنامه دهخدامخزن کرمانشاهی . [ م َ زَ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش عبدالمحمد واز معارف نجبا و صاحب خط بوده و به معلمی فرزندان اعیان می گذرانیده است . در سال 1246 هَ . ق . که سی ساله بود به طاعون درگذشت . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص
تقویتی مخزنrepad, reinforcing padواژههای مصوب فرهنگستانصفحهای برای افزایش مقاومت دیوارههای مخزن که در یک ناحیه دربرابر بار متمرکز در آن ناحیه به مخزن جوش داده میشود
مخزنهلغتنامه دهخدامخزنه . [ م َ زَ ن َ ] (از ع ، اِ) مخزن : دست تو به سیکی و به زلفی که از او دست چون مخزنه ٔ مشک فروشان شود از شم . فرخی .و رجوع به مخزن شود.
مخزن 1magazineواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از دوربین هوایی که فیلم را نگه میدارد و سازوکاری برای حرکت روبهجلوی فیلم دارد
مخزن 2reservoirواژههای مصوب فرهنگستان[زیستشناسی-میکربشناسی] جایی که عامل بیماریزا بهطور طبیعی در آن زندگی میکند و تکثیر مییابد [علوم دارویی] سازهای که در آن دارو انباشته میشود [مهندسی محیطزیست و انرژی] سازهای که برای ذخیرهسازی یا تنظیم یا پایش آب به کار میرود
مخزن 3tank 3واژههای مصوب فرهنگستاندر صنعت آب و فاضلاب، مکانی سربسته با حجم و شکل هندسی معین که سیال در آن نگهداری میشود یا بر روی آن واکنش صورت میگیرد
مخزن کرمانشاهیلغتنامه دهخدامخزن کرمانشاهی . [ م َ زَ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش عبدالمحمد واز معارف نجبا و صاحب خط بوده و به معلمی فرزندان اعیان می گذرانیده است . در سال 1246 هَ . ق . که سی ساله بود به طاعون درگذشت . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص
هواگیری سریعquick rechargeواژههای مصوب فرهنگستانپر کردن سریع مخزنهای کمکی با استفاده از مخزن اضطراری
مخزن کرمانشاهیلغتنامه دهخدامخزن کرمانشاهی . [ م َ زَ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش عبدالمحمد واز معارف نجبا و صاحب خط بوده و به معلمی فرزندان اعیان می گذرانیده است . در سال 1246 هَ . ق . که سی ساله بود به طاعون درگذشت . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص
مخزنهلغتنامه دهخدامخزنه . [ م َ زَ ن َ ] (از ع ، اِ) مخزن : دست تو به سیکی و به زلفی که از او دست چون مخزنه ٔ مشک فروشان شود از شم . فرخی .و رجوع به مخزن شود.
صاحب المخزنلغتنامه دهخداصاحب المخزن . [ ح ِ بُل ْ م َ زَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خزانه دار : امیرالمؤمنین بود با تنی چند از خاصگیان چون استاذالدار و حاجب الباب و صاحب المخزن . (اسرار التوحید ص 299).
دماسنج سیاهمخزنblack-bulb thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دماسنج با مخزن دوداندود که بهتقریب، مشابه جسم سیاه عمل میکند
تقویتی مخزنrepad, reinforcing padواژههای مصوب فرهنگستانصفحهای برای افزایش مقاومت دیوارههای مخزن که در یک ناحیه دربرابر بار متمرکز در آن ناحیه به مخزن جوش داده میشود