مخستانلغتنامه دهخدامخستان . [ م ُ خ ِ ] (اِ مرکب ) نخلستان و خرماستان را گویند. (برهان ) (آنندراج ). نخلستان و جای انبوه از خرمابن . (ناظم الاطباء).
مخلغتنامه دهخدامخ . [ م ُ ] (اِ) نام جانوری است که اقسام غله را ضایع کند و آن را به عربی سوس خوانند. (برهان ). سوس و جانوری که غله را ضایع کند. (ناظم الاطباء). || درخت خرما را نیز گویند و لهذا خرمایستان را که نخلستان باشد مخستان گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ). خرمابن و درخت
نخلستانلغتنامه دهخدانخلستان . [ ن َ ل ِ / ن َ س ِ ] (اِ مرکب ) جائی که درآن نخل بسیار باشد. (فرهنگ نظام ). باغ خرما. (آنندراج ). جای انبوه از خرمابنان . خرستان . مخستان . مغستان . (ناظم الاطباء). خرماستان . باحة. عقدة : شکر در تنگ شه