مخصوصا

maxsusan

معنی

به‌ویژه؛ خصوصاً.

برابر پارسی

به ویژه

جست‌وجوی دقیق

مخصوصا

فرهنگ فارسی عمید

به‌ویژه؛ خصوصاً.

مخصوصا

دیکشنری فارسی به عربی

بصورة رييسية , خصوصا

مخصوصا

فرهنگ سره

به ویژه

مخصوصا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

especially, notably, particularly, specially, specifically

مخصوصا

دیکشنری فارسی به ترکی

özellikle

جست‌وجوی هم‌آوا

مخصوصاً

لغت‌نامه دهخدا

مخصوصاً. [ م َ صَن ْ ] (ع ق ) خصوصاً و علی الخصوص و بطور خاص . (ناظم الاطباء). و رجوع به خصوصاً شود.

مخصوصاً

فرهنگ فارسی معین

(مَ صَ نْ) [ ع . ] (ق .) بویژه ، بخصوص .

مخصوصا نام بردن

دیکشنری فارسی به عربی

حدد

بیمه(مخصوصا بیمه عمر)

دیکشنری فارسی به عربی

تامين

بند انگشت (مخصوصا برامدگی پنج انگشت)

دیکشنری فارسی به عربی

مفصل

جست‌وجوی مشابه

مخصوصاً

لغت‌نامه دهخدا

مخصوصاً. [ م َ صَن ْ ] (ع ق ) خصوصاً و علی الخصوص و بطور خاص . (ناظم الاطباء). و رجوع به خصوصاً شود.

مخصوصاً

فرهنگ فارسی معین

(مَ صَ نْ) [ ع . ] (ق .) بویژه ، بخصوص .

مخصوصا نام بردن

دیکشنری فارسی به عربی

حدد

بیمه(مخصوصا بیمه عمر)

دیکشنری فارسی به عربی

تامين

بند انگشت (مخصوصا برامدگی پنج انگشت)

دیکشنری فارسی به عربی

مفصل

جست‌وجوی متن

خصوصا

فرهنگ فارسی عمید

مخصوصاً؛ به‌ویژه.

بصورة رييسية

دیکشنری عربی به فارسی

مخصوصا , بطور عمده

و

فرهنگ فارسی معین

( ~.) (ق .) خاصه ، مخصوصاً.

علیالخصوص

فرهنگ مترادف و متضاد

بویژه، خصوصاً، مخصوصاً

chiefly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عمدتا، بطور عمده، مخصوصا

جست‌وجوی هم‌آغاز

مخصوصاً

لغت‌نامه دهخدا

مخصوصاً. [ م َ صَن ْ ] (ع ق ) خصوصاً و علی الخصوص و بطور خاص . (ناظم الاطباء). و رجوع به خصوصاً شود.

مخصوصا نام بردن

دیکشنری فارسی به عربی

حدد

مخصوصاً

فرهنگ فارسی معین

(مَ صَ نْ) [ ع . ] (ق .) بویژه ، بخصوص .

ترجمه مقاله