مدتلغتنامه دهخدامدت . [ م ُدْ دَ ] (ع اِ) لختی از زمان .پاره ای از زمان . (یادداشت مؤلف ). مدة : در این مدت آسایشی یافتم که گه بودم آسایش و گه نبود. مسعودسعد.و این مدت به امید نعمت جاوید بر وی کم از ساعت گذرد. (کلیله و دمنه ).<br
مدتفرهنگ فارسی عمید۱. وقت و زمان معیّن.۲. قسمتی از وقت و زمان چه کم باشد چه بسیار.۳. [قدیمی، مجاز] عمر.۴. [قدیمی] روزگار؛ دوران؛ عهد.
مدتدیکشنری فارسی به انگلیسیcontinuance, distance, interval, space, span, spell, stretch, term, time, while, years
مدتیلغتنامه دهخدامدتی . [ م ُدْ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به مدت . که مدت دارد. مهلتی . به مدت . مقابل نقدی .
خدمات مدتمحدودtimed restrictionواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که مدت تماس مشترک را محدود میکند و تماس به محض سپری شدن مدت تعیینشده قطع میشود
بلیت مدتدارseason ticketواژههای مصوب فرهنگستانبلیتی که از تاریخ خرید تا مدتزمانی خاص مثلاً یک هفته یا یک ماه بتوان برای سفرهای مکرر از آن استفاده کرد
مدتیلغتنامه دهخدامدتی . [ م ُدْ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به مدت . که مدت دارد. مهلتی . به مدت . مقابل نقدی .
محمدتلغتنامه دهخدامحمدت . [ م َ م َ دَ / م َ م ِ دَ ] (ع اِ) ستایش و مدح و ثنا و ذکر خیر و نیک نامی . (ناظم الاطباء).محمدة. آنچه بدان ستوده و مدح شوند. ج ، محامد. (از اقرب الموارد). خصلتی درخور ستایش . سپاس . حمد. ستودن . خصلت محموده . خصلت ستوده . مقابل مذمت
محمدتفرهنگ فارسی عمید۱. ستودن؛ ستایش.۲. (اسم) آنچه شخص را به آن بستایند؛ آنچه موجب ستودن شخص بشود؛ خصلت نیکو.
دستورنامۀ آزمون کوتاهمدتshort-term test procedureواژههای مصوب فرهنگستاندستورالعملی برای نوعی آزمون خوردگی که در آن زمان ارزیابی یک ماده یا سامانه بهطور محسوسی کمتر از زمانی است که آن ماده بهطور طبیعی در معرض خوردگی قرار میگیرد و تخریب میشود
ایستگاه کِشَندسنجی بلندمدتprimary tide stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که در آن مشاهده و ثبت کِشَند بیش از نوزده سال ادامه دارد
ایستگاه کِشَندسنجی کوتاهمدتtertiary tide stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که در آن مشاهده و ثبت کِشَند بین یک ماه تا یک سال ادامه دارد