مذاکرهلغتنامه دهخدامذاکره . [ م ُ ک َ رَ ] (از ع اِمص ) مکالمه . گفتگو : در میان مذاکره وی را گفتم هر چند تو در روزگار سلطانان گذشته نبودی که شعر تو دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 275).
مذاکرةلغتنامه دهخدامذاکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع مص ) گفتگو و مکالمه کردن با کسی . (از اقرب الموارد). || یکدیگر را یاد کردن . (تاریخ بیهقی ). با کسی چیزی یاد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
parleyدیکشنری انگلیسی به فارسیمذاکره کردن، مذاکره درباره صلح موقت، مذاکره، گفتگو، گفتگوی دو نفری، گفتگو کردن
parleysدیکشنری انگلیسی به فارسیپارلها، مذاکره درباره صلح موقت، مذاکره، گفتگو، گفتگوی دو نفری، گفتگو کردن، مذاکره کردن
فضای مذاکرهnegotiation spaceواژههای مصوب فرهنگستانفضایی که در آن یک یا چند طرف از طرفهای معامله، از طریق دادوستد و بدون آنکه طرفهای دیگر زیان ببینند، منتفع میشوند