مذاکرهلغتنامه دهخدامذاکره . [ م ُ ک َ رَ ] (از ع اِمص ) مکالمه . گفتگو : در میان مذاکره وی را گفتم هر چند تو در روزگار سلطانان گذشته نبودی که شعر تو دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 275).
مذاکرةلغتنامه دهخدامذاکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع مص ) گفتگو و مکالمه کردن با کسی . (از اقرب الموارد). || یکدیگر را یاد کردن . (تاریخ بیهقی ). با کسی چیزی یاد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
مذاکرهلغتنامه دهخدامذاکره . [ م ُ ک َ رَ ] (از ع اِمص ) مکالمه . گفتگو : در میان مذاکره وی را گفتم هر چند تو در روزگار سلطانان گذشته نبودی که شعر تو دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 275).
مذاکرهلغتنامه دهخدامذاکره . [ م ُ ک َ رَ ] (از ع اِمص ) مکالمه . گفتگو : در میان مذاکره وی را گفتم هر چند تو در روزگار سلطانان گذشته نبودی که شعر تو دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 275).