مراتبلغتنامه دهخدامراتب . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) درجات . طبقات . رتبه ها. ج ِ مرتبه . رجوع به مرتبه شود : تا طبعها مراتب دارند مختلف آب است بر زمین و اثیر است بر هوا. مسعود سعد.اصحاب سلطان همیشه این مراتب را منظورنداشته اند بلکه به تدری
مراتبفرهنگ مترادف و متضاد۱. درجات، پایهها، درجهها، مراحل، منازل ۲. ارزشها، رتبهها، قدرها ۳. امر، قضیه، موضوع، مطلب ۴. بارها، دفعات
ماهی مراتبلغتنامه دهخداماهی مراتب . [ م َ ت ِ ] (اِ مرکب ) نام قسمی از اعزاز و اکرام باشد که از پیشگاه سلاطین به امراو وزرا مرحمت می گردد. (آنندراج ). یک قسم درجه و رتبه ٔ افتخاری که به شاهزادگان و نجبای هند داده می شود و عبارت از نشانی است به شکل ماهی . (ناظم الاطباء).
ماهی مراتبلغتنامه دهخداماهی مراتب . [ م َ ت ِ ] (اِ مرکب ) نام قسمی از اعزاز و اکرام باشد که از پیشگاه سلاطین به امراو وزرا مرحمت می گردد. (آنندراج ). یک قسم درجه و رتبه ٔ افتخاری که به شاهزادگان و نجبای هند داده می شود و عبارت از نشانی است به شکل ماهی . (ناظم الاطباء).
ماهی مراتبلغتنامه دهخداماهی مراتب . [ م َ ت ِ ] (اِ مرکب ) نام قسمی از اعزاز و اکرام باشد که از پیشگاه سلاطین به امراو وزرا مرحمت می گردد. (آنندراج ). یک قسم درجه و رتبه ٔ افتخاری که به شاهزادگان و نجبای هند داده می شود و عبارت از نشانی است به شکل ماهی . (ناظم الاطباء).
باب المراتبلغتنامه دهخداباب المراتب . [ بُل ْ م َ ت ِ ] (اِخ ) یکی از دروازه های دارالخلافه ٔ بغداد بوده نزدیک باب الخاصه . رجوع به معجم البلدان ذیل باب الخاصه و مراصدالاطلاع شود.