مراودهلغتنامه دهخدامراوده . [ م ُ وِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) آمد و شد. رفت و آمد. تردد. (یادداشت مؤلف ). دید و بازدید. (ناظم الاطباء). با کسی دوستی و معاشرت داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). ج ، مراودات .- مراوده داشتن با کسی ؛ با اورف
مراودةلغتنامه دهخدامراودة. [ م ُ وَ دَ ] (ع مص ) کاری یا چیزی از کسی درخواستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). از کسی درخواستن کاری و کسی را بر کاری داشتن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). خواستن . (از منتهی الارب ) (از فرهنگ نظام ). اجتهاد در طلب چیزی . (فرهنگ خطی ). || طلب وصال کردن : راودها
مراوضةلغتنامه دهخدامراوضة. [ م ُ وَض َ ] (ع مص ) مدارا کردن با کسی یا در کاری . (تاج المصادر بیهقی ). نرمی کردن با یکدیگر در کاری تا او را در کار کشد. (از منتهی الارب ). مدارا و مخاتله کردن باکسی برای داخل کردن و کشاندن او در عملی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || بیع مراوضة؛ بیع مواضعة. ک
پابریده بودنلغتنامه دهخداپابریده بودن . [ ب ُ دَ /دِ دَ ] (مص مرکب ) (... از جائی )؛ ترک مراوده کردن از آن جای . یا به ترک مراوده واداشته شدن از جایی .