مرتنلغتنامه دهخدامرتن . [ م ُ رَت ْ ت َ ] (ع ص ) نان به پیه آگنده . (یادداشت مرحوم دهخدا). پیه آکنده . (مهذب الاسماء). رجوع به مرتنة شود.
مرتینلغتنامه دهخدامرتین . [ م َرْ رَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مَرَّة. دوبار. دو دفعه . رجوع به مَرَّة شود.
مرتینلغتنامه دهخدامرتین . [ م ِرْ رَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مرة. مرةالصفراء و مرةالسوداء. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مُرة شود. || لقی منه المرتین ؛ دید از وی سختی ها و تلخی ها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
میرتنلغتنامه دهخدامیرتن . [ ت َ ] (ص مرکب ) آن که خود را بزرگ می سازد. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 365).
مرثنةلغتنامه دهخدامرثنة. [ م ُ رَث ْ ث َ ن َ ] (ع ص ) أرض مرثنة؛ مرثونة. (منتهی الارب ). زمینی که قطرات باران متناوب (رثان ) بدان رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
مرثنةلغتنامه دهخدامرثنة. [ م ُ رَث ْ ث َ ن َ ] (ع ص ) أرض مرثنة؛ مرثونة. (منتهی الارب ). زمینی که قطرات باران متناوب (رثان ) بدان رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).