مرزهلغتنامه دهخدامرزه . [ م َ زَ / زِ ] (اِ) نوعی از سعتر بستانی که برگش دراز باشد. (رشیدی ) (از برهان قاطع) (از جهانگیری ).سبزی ای است خوردنی که مانند ریحان و ترخان با آن خورند. (انجمن آرا). یکی از احرار بقول با برگهای باریک و مزه تند و معطر که خام و پخته آن
مرزهلغتنامه دهخدامرزه . [ م ُ زَ ] (ع اِ) غلیواژ یا مرغی شبیه به عقاب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
مرزهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی یکساله از خانوادۀ نعناع با ساقههای کوتاه و سرخرنگ و برگهای خوشبو که بهعنوان سبزیخوردن مصرف میشود.
مرزهفرهنگ فارسی معین(مَ زِ) (اِ.) گیاهی است یکساله از تیرة نعناعیان که دارای ساقه های متعدد و به رنگ مایل به قرمز است . برگ های آن نرم و متقابل و تقریباً بدون دمبرگ و باریک و نوک تیز و پوشیده از کرک و دارای تارهای غده ای فراوان اسانس دار است . این گیاه در ایران جزو سبزی های خوراکی است .
الگوی مرجع اتصال متقابل سامانههای باز، الگوی مرجع اتسابopen systems interconnection reference modelواژههای مصوب فرهنگستان← اتصال متقابل سامانههای باز
مرجحلغتنامه دهخدامرجح . [ م ُ رَج ْ ج َ ] (ع ص ) رجحان نهاده شده . ترجیح داده شده . برتر شمرده شده . نعت مفعولی است از ترجیح . رجوع به ترجیح شود.
مرجحلغتنامه دهخدامرجح . [ م ُ رَج ْ ج ِ ] (ع ص ) ترجیح نهنده . برتری دهنده . نعت فاعلی است از ترجیح . رجوع به ترجیح شود.
مرجعلغتنامه دهخدامرجع. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) زیر کتف . (منتهی الارب ). مرجع کتف ؛ اسفل آن . (از متن اللغة). رجع کتف . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) بازگشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87) (منتهی الارب ). انصراف . بازگردیدن . مقابل ذهاب به معنی رفتن . (از متن اللغة).
مرزه گوشلغتنامه دهخدامرزه گوش . [ م َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) به معنی گوش موش ، چه مرزه به معنی موش هم آمده ، و ریحانی هم هست که آن را مرزنگوش خوانند. (از برهان ). مرزنگوش . رجوع به مرزنگوش شود.
مرزه گوشلغتنامه دهخدامرزه گوش . [ م َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) به معنی گوش موش ، چه مرزه به معنی موش هم آمده ، و ریحانی هم هست که آن را مرزنگوش خوانند. (از برهان ). مرزنگوش . رجوع به مرزنگوش شود.