مرعشلغتنامه دهخدامرعش . [ م َ ع َ ] (اِخ ) شهری است به شام ، نزدیک انطاکیه . (منتهی الارب ). شهرکی است خرم [ به شام ] و آبادان و خرد و با کشت بسیار و آبهای روان . (حدود العالم ). یاقوت گوید شهری است در سرحد میان شام و روم آن را دو باره و خندق ، و در میانه باره ٔ دیگری است معروف به باره ٔ مروا
مرعشلغتنامه دهخدامرعش . [ م َ ع َ / م ُ ع َ ] (ع ص ، اِ) نوعی از کبوتر سفید دورپرواز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کبوتر بچه که دورپر شود. (دهار). نوعی از کبوتر که در هوا معلق میزند و حلقه میشود و بعضی نوشته اند که این نوع کبوتر اکثر نامه بر باشد. (غی
مرعشفرهنگ فارسی عمیدنوعی کبوتر سفید با توانایی پرواز تا مسافتهای دور، که در قدیم از آن برای ارسال نامه استفاده میشد.
مرعزلغتنامه دهخدامرعز. [ م ِ ع ِزز / م َ ع ِزز / م َ ع َ / م ِ ع ِ ] (ع اِ) مویهای ریزه ٔ بن پشم گوسپند و بز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پشم نرم با تارهای دراز. (داود ضریر انطاکی ).
حسن مرعشلغتنامه دهخداحسن مرعش . [ ح َ س َ ن ِ م َ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن علی بن عبداﷲبن محمدبن حسن حسینی علوی شیعی فقیه امامی .درگذشته در بغداد 358 هَ . ق . او راست : «تباشیر الشریعه » و «الدر» و جز آن . (هدیة العارفین ج 1 ص <sp
مرهش وانلغتنامه دهخدامرهش وان . [ م َ هَِ ] (اِ) از ماههای بابلی است مطابق با ماه نوامبر. درباره ٔ کوروش کبیر گویند در سوم ماه مرهش وان بابلی یا نوامبر 529 ق .م . وارد بابل شد و به شهر مصونیت داد. (از تاریخ ایران باستان پیرنیا ص 388</sp
مرعسلغتنامه دهخدامرعس . [م ِ ع َ ] (ع ص ) ناکس و فرومایه که از مزبله ها دانه وطعام برمیچیند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مرهجلغتنامه دهخدامرهج . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ارهاج . رجوع به ارهاج شود. || نَوْء مرهج ؛ ستاره ٔ بسیار باران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مرعشیلغتنامه دهخدامرعشی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) حسین بن محمد مرعشی ، مکنی به ابومنصور. مورخ قرن چهارم و پنجم هجری . و از مقربان سلطان محمود غزنوی است و به سال 421 هَ . ق . درگذشته است . او راست : الغررفی سیرالملوک و اخبار هم در چهار جزء. (از الاعلام زرکلی ج <span
مرعشیلغتنامه دهخدامرعشی . [ م َ ع َ ] (اِخ )احمدبن ابی بکربن صالح بن عمر مرعشی ، مکنی به ابوالعباس و مشهور به شهاب الدین . فقیه حنفی قرن نهم هجری . وی به سال 786 هَ . ق . در مرعش متولد شد و به سال 872 هَ . ق . در حلب درگذشت .
مرعشیلغتنامه دهخدامرعشی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) سید ظهیرالدین بن سید کمال الدین بن سید قوام الدین مؤلف تاریخ طبرستان و از سادات مازندران . رجوع به ظهیرالدین مرعشی در جای خود شود.
مرعشیلغتنامه دهخدامرعشی . [ م ُرَع ْ ع َ ] (اِخ ) حسن بن حمزةبن علی المرعش حسینی علوی طبری مرعشی ، مکنی به ابومحمد. فقیه امامی و ادیب قرن چهارم هجری . نسبت او به جدش مُرعَّش است و به سال 358 هَ . ق . درگذشت . او راست : تباشیر الشریعة، والمفتخر، والمبسوط، والمر
تاجرلولغتنامه دهخداتاجرلو. [ ج ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در سنجاق مرعش از ولایات حلب واقع در مغرب مرعش و مرکز ناحیه ای است که تابع مرکز لوا است . (قاموس الاعلام ترکی ).
هارونیهلغتنامه دهخداهارونیه . [ نی ی َ ] (اِخ ) نام سوری است که بر گرد شهر مرعش بنا شده بود. (از معجم البلدان ).
البستانلغتنامه دهخداالبستان . [ اَب ُ ] (اِخ ) قصبه ایست واقع در 70 هزارگزی شمال شرقی مرعش و منبع نهر جیحان که از آتن عبور میکند در جواراین قصبه واقع است این قصبه در قدیم بزرگتر و معمورتر و قبل از مرعش پایتخت ملوک ذوالقدریه بوده است .
غوکسونلغتنامه دهخداغوکسون . (اِخ ) قریه ای است در ترکیه ٔ آسیا نزدیک مرعش .آثار قلعه ای از قوم ارمن دارد. (از اعلام المنجد).
شعفرةلغتنامه دهخداشعفرة. [ ش َ ف َ رَ ] (اِخ ) شاعری است کلبی که میان او و مرعش مهاجات واقع شد. (منتهی الارب ). نام شاعری . (ناظم الاطباء).
مرعشیلغتنامه دهخدامرعشی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) حسین بن محمد مرعشی ، مکنی به ابومنصور. مورخ قرن چهارم و پنجم هجری . و از مقربان سلطان محمود غزنوی است و به سال 421 هَ . ق . درگذشته است . او راست : الغررفی سیرالملوک و اخبار هم در چهار جزء. (از الاعلام زرکلی ج <span
مرعشیلغتنامه دهخدامرعشی . [ م َ ع َ ] (اِخ )احمدبن ابی بکربن صالح بن عمر مرعشی ، مکنی به ابوالعباس و مشهور به شهاب الدین . فقیه حنفی قرن نهم هجری . وی به سال 786 هَ . ق . در مرعش متولد شد و به سال 872 هَ . ق . در حلب درگذشت .
مرعشیلغتنامه دهخدامرعشی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) سید ظهیرالدین بن سید کمال الدین بن سید قوام الدین مؤلف تاریخ طبرستان و از سادات مازندران . رجوع به ظهیرالدین مرعشی در جای خود شود.
مرعشیلغتنامه دهخدامرعشی . [ م ُرَع ْ ع َ ] (اِخ ) حسن بن حمزةبن علی المرعش حسینی علوی طبری مرعشی ، مکنی به ابومحمد. فقیه امامی و ادیب قرن چهارم هجری . نسبت او به جدش مُرعَّش است و به سال 358 هَ . ق . درگذشت . او راست : تباشیر الشریعة، والمفتخر، والمبسوط، والمر
حسن مرعشلغتنامه دهخداحسن مرعش . [ ح َ س َ ن ِ م َ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن علی بن عبداﷲبن محمدبن حسن حسینی علوی شیعی فقیه امامی .درگذشته در بغداد 358 هَ . ق . او راست : «تباشیر الشریعه » و «الدر» و جز آن . (هدیة العارفین ج 1 ص <sp