لغتنامه دهخدا
ارمد. [ اَ م َ ] (ع ص ) خاکسترگون . (منتهی الأرب ). خاکستررنگ . خاکستری . || صاحب رَمَد، یعنی کسی که چشم او درد کند با سرخی و سیلان آب . (غیاث اللغات ). چشم دردگرفته . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رمدیافته . چشم دردمند. خداوند درد چشم . دردگین چشم . مرد بیمارچشم . (منتهی ا