لغتنامه دهخدا
رکوب . [ رَ ] (ع ص ، اِ) ستور برنشستنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه برنشست را شاید. (دهار). ستوری که لایق سواری باشد. (غیاث اللغات ). ستور برنشستنی و آماده برای سواری . (ناظم الاطباء).آنچه نشست را شاید. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53</s