مزرعهلغتنامه دهخدامزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ شهرستان گلپایگان ؛ در 12هزارگزی شرق گلپایگان و 12هزارگزی راه خونسار، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 335 تن سکنه است . آب
مزرعهلغتنامه دهخدامزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، در 14هزارگزی جنوب کبودرآهنگ و 2هزارگزی شمال راه همدان به تهران ، در جلگه ٔ معتدل واقع و دارای 86
مزرعهلغتنامه دهخدامزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیجوجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، در 15هزارگزی شمال شرقی اردبیل و 6 هزارگزی راه خیاو به اردبیل در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع دارای
مزرعهلغتنامه دهخدامزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس ، در 54هزارگزی شرق حاجی آباد و سرراه حاجی آباد به احمدی ، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 196 تن سکنه است . آبش از چشمه ، م
مزرعهلغتنامه دهخدامزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 12هزارگزی باختر گرمی در مسیر شوسه ٔ گرمی اردبیل در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 198 تن سکنه است . آب آن از دهات اطراف ، مح
مزرعةلغتنامه دهخدامزرعة. [ م َ رَ / رُ / رِ ع َ ] (ع اِ) کشتزار. ج ، مزارع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). کلاته . (نصاب چ برلن ص 9) <span class="h
مزرعةدیکشنری عربی به فارسیکشتزار , مزرعه , زمين مزروعي , پرورشگاه حيوانات اهلي , اجاره دادن به (با) , کاشتن زراعت کردن در , کشت و زرع , مزرعه يا مرتع احشام , دامداري کردن , در مرتع پرورش احشام کردن
مزرعةلغتنامه دهخدامزرعة. [ م َ رَ / رُ / رِ ع َ ] (ع اِ) کشتزار. ج ، مزارع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). کلاته . (نصاب چ برلن ص 9) <span class="h
مزرعةدیکشنری عربی به فارسیکشتزار , مزرعه , زمين مزروعي , پرورشگاه حيوانات اهلي , اجاره دادن به (با) , کاشتن زراعت کردن در , کشت و زرع , مزرعه يا مرتع احشام , دامداري کردن , در مرتع پرورش احشام کردن