مزقانفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه] موسیقی.۲. [عامیانه] ساز موسیقی.۳. (نظامی) [منسوخ] دستهای از سازهای مختلف موسیقی که در نظام با هم نواخته میشد.
مزکنلغتنامه دهخدامزکن . [ م ُ زَک ْ ک ِ ] (ع ص ) قیافه دان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
موزغانلغتنامه دهخداموزغان . [ م ُ ] (از فرانسوی ، اِ) (اصطلاح موسیقی ) مزقان . دسته ای از سازهای مختلف موسیقی که در نظام با هم نوازند. (یادداشت مؤلف ). مزقان . و رجوع به موزیکان شود.
جمزقانلغتنامه دهخداجمزقان . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وزراء بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم واقع در 24هزارگزی شمال دستجرد، سر راه فرعی ماهان به طغرود. ناحیه ایست واقع در کوهستان و سردسیر است و دارای 207 تن سکنه میباشد. آب آن ا