مساندلغتنامه دهخدامساند. [ م َ ن ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُسنَد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مسند شود. || ج ِ مِسنَد. (ناظم الاطباء). رجوع به مسند شود.
مسانیدلغتنامه دهخدامسانید. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُسنَد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قسمی از حدیث که آن رابه گوینده ٔ وی برداشته باشند. مقابل مقاطیع. مراسیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مسند شود.
مصونیتلغتنامه دهخدامصونیت . [ م َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مصون ماندن . محفوظ بودن . حفظ شدن . مأمون بودن .- مصونیت پارلمانی ؛ در اصطلاح حقوقی ، مصون بودن نماینده ٔ مجلس است از تعرض و تعقیب قضایی مگر آنگاه که مجلس از او سلب مصونیت کند.- مصو
مصونیتفرهنگ فارسی عمید۱. مصون بودن؛ محفوظ بودن.۲. (پزشکی) حالت مقاومت نسبی در برابر بعضی بیماریها.۳. (سیاسی) مصون بودن از بازداشت و تعقیب.
مساندتلغتنامه دهخدامساندت . [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) مساندة و مسانده . کمک کردن و یاریگری کردن کسی را. رجوع به مساندة شود.
مساندةلغتنامه دهخدامساندة. [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) مسانده . مساندت . قوت دادن کسی را و یاریگری کردن او را.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاداش دادن کسی را بر کاری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شعر مختلف الردفین گفتن . (منتهی الارب ). مخالفت افکندن میان قوافی . (المصادر زوزنی ). «سناد» آ
مساندةلغتنامه دهخدامساندة. [ م ُ ن ِ دَ ] (ع ص ) مؤنث مساند که نعت فاعلی است از مسانَدَة. رجوع به مساند و مساندةشود. || ناقة مساندة؛ شتر ماده ٔ بلندسینه و بلندپیش یا شتر ماده ٔ سخت قوی که بعض عضو آن قوت می دهد بعض را. (منتهی الارب ). ناقه ای که صدر و مقدم او بلند باشد. یا ناقه ای که بعضی اعضای
مساندتلغتنامه دهخدامساندت . [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) مساندة و مسانده . کمک کردن و یاریگری کردن کسی را. رجوع به مساندة شود.
مساندةلغتنامه دهخدامساندة. [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) مسانده . مساندت . قوت دادن کسی را و یاریگری کردن او را.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاداش دادن کسی را بر کاری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شعر مختلف الردفین گفتن . (منتهی الارب ). مخالفت افکندن میان قوافی . (المصادر زوزنی ). «سناد» آ
مساندةلغتنامه دهخدامساندة. [ م ُ ن ِ دَ ] (ع ص ) مؤنث مساند که نعت فاعلی است از مسانَدَة. رجوع به مساند و مساندةشود. || ناقة مساندة؛ شتر ماده ٔ بلندسینه و بلندپیش یا شتر ماده ٔ سخت قوی که بعض عضو آن قوت می دهد بعض را. (منتهی الارب ). ناقه ای که صدر و مقدم او بلند باشد. یا ناقه ای که بعضی اعضای