مساواتلغتنامه دهخدامساوات . [ م ُ ] (ع اِمص ) مساواة. برابری و همواری و برابرکردگی و برابرآمدگی و همسری و عدالت . (ناظم الاطباء). معادله . یکسانی . مماثله . تساوی . برابر شدن . برابر آمدن . و رجوع به مساواة شود. برابری : در رتبه مساوات بود عالم رااز دایره هیچ نقط
قیاس مساواتلغتنامه دهخداقیاس مساوات . [ س ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) عبارت از نوع قیاسی است که مرکب از دو قضیه باشد که متعلق محموله مقدمه ٔ اول موضوع مقدمه ٔ دیگر باشد، چنانکه گفته شود: «الف » مساوی است با «ب » و «ب » مساوی است با «ج » که لازمه ٔ آن این است که «الف » مساوی است ب
قیاس مساواتلغتنامه دهخداقیاس مساوات . [ س ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) عبارت از نوع قیاسی است که مرکب از دو قضیه باشد که متعلق محموله مقدمه ٔ اول موضوع مقدمه ٔ دیگر باشد، چنانکه گفته شود: «الف » مساوی است با «ب » و «ب » مساوی است با «ج » که لازمه ٔ آن این است که «الف » مساوی است ب
مساواةلغتنامه دهخدامساواة. [ م ُ ] (ع مص ) برابری کردن و برابر آمدن . (از المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ) (دهار). مساوات . رجوع به مساوات شود.
قیاس مساواتلغتنامه دهخداقیاس مساوات . [ س ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) عبارت از نوع قیاسی است که مرکب از دو قضیه باشد که متعلق محموله مقدمه ٔ اول موضوع مقدمه ٔ دیگر باشد، چنانکه گفته شود: «الف » مساوی است با «ب » و «ب » مساوی است با «ج » که لازمه ٔ آن این است که «الف » مساوی است ب
بالمساواتلغتنامه دهخدابالمساوات . [ بِل ْ م ُ ] (ع ق مرکب ) (از:ب + ال + مساوات ) بطور تساوی : از صد تومان انفاد وزراء و عمال چهار تومان فیمابین ناظر و مستوفی و صاحب جمع و مشرف بالمساوات قسمت میشود. (تذکرةالملوک ص 68). از آنچه عمال و غیره د