مستحدثلغتنامه دهخدامستحدث . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استحداث . چیز نو پیدا کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). نوآورده و نویافته . (ناظم الاطباء). خبر و امثال آن که آن را نو و جدید یابند. (اقرب الموارد). || آغاز شده و ابداع گشته . (اقرب الموارد). رجوع به استحداث شود.
مستحدثلغتنامه دهخدامستحدث . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحداث . چیز نو پیدا کننده . (غیاث ) (آنندراج ). از نو پیدا کننده . (ناظم الاطباء). نو و جدید یابنده ٔ خبر و امثال آن . || آغازکننده . ابداع کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استحداث شود.
مستحدثةلغتنامه دهخدامستحدثة. [ م ُ ت َ دَ ث َ ] (ع ص ) مؤنث مستحدث . نوآورده . نوآمده : این رسم از جمله رسمهای مستحدثه است . (تاریخ قم ص 166). رجوع به مستحدث و استحداث شود.
مستحدثاتلغتنامه دهخدامستحدثات . [م ُ ت َ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستحدث و مستحدثه . بناهای نو برآورده : مبلغ خراج عمارات و مستحدثات او در حوالی و حدود شهر از ابنیه ٔ عالیه و امکنه ٔ رفیعه ... زیادت از پانصدهزار دینار باشد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص <span class="hl" dir="ltr"
ذوالاکماملغتنامه دهخداذوالاکمام . [ ذُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند کانازها. دارای کاردها. صاحب طلعها. || گُل ِ یَخ . (و به این معنی مستحدث است ).
نوپردازلغتنامه دهخدانوپرداز. [ ن َ / نُو پ َ ] (نف مرکب ) نوپردازنده . آنکه چیزی نو آرد. || شاعری که به سبک نو شعر گوید. (فرهنگ فارسی معین ). از ترکیبات مستحدث است .
حمیدلغتنامه دهخداحمید. [ ح َ ] (ع ص ) ستوده . (مهذب الاسماء) (دهار). ستوده و محمود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ستاینده و حامد. (اقرب الموارد). || (اِ) از بحرهای مستحدث نزد عروضیان .
اعطائیهلغتنامه دهخدااعطائیه . [ اِ ئی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ، اِ) مؤنث اعطائی . || آنچه بخشیده باشند. دهش . بخشش . این کلمه مستحدث و درادارات معمول و غیرفصیح است . (فرهنگ فارسی معین ).
طارفلغتنامه دهخداطارف . [ رِ ] (ع ص ) مال نو. مال تازه . مال بهتر. خلاف تالد. (آنندراج )(غیاث الغات ) (مهذب الاسماء). مال مستحدث . مال نو یافته را گویند. (برهان ) .
مستحدثةلغتنامه دهخدامستحدثة. [ م ُ ت َ دَ ث َ ] (ع ص ) مؤنث مستحدث . نوآورده . نوآمده : این رسم از جمله رسمهای مستحدثه است . (تاریخ قم ص 166). رجوع به مستحدث و استحداث شود.
مستحدثاتلغتنامه دهخدامستحدثات . [م ُ ت َ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستحدث و مستحدثه . بناهای نو برآورده : مبلغ خراج عمارات و مستحدثات او در حوالی و حدود شهر از ابنیه ٔ عالیه و امکنه ٔ رفیعه ... زیادت از پانصدهزار دینار باشد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص <span class="hl" dir="ltr"