مستخرجلغتنامه دهخدامستخرج . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) بیرون آورده شده . (غیاث ) (آنندراج ). به در آورده شده . بیرون کرده شده . مشتق و منشعب شده : آنچه حال را در این موضع بیان خواهم کرد سه بحر است کی آن رااز جمله ٔ بحور دایره ٔ سریع می نهند یکی مستخرج از سبب دوم آن ... (المعج
مستخرجلغتنامه دهخدامستخرج . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) بیرون آورنده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استخراج شود. || آنکه مأمور تعیین و وصول مالیات ارضی است . کهبد. گهبذ. جهبذ : تدبیر این باید ساخت که بزودی این چه خواسته آمده است راست کند تا حاجت نیاید که مستخرج فرستند و برات ن
مستخرجفرهنگ فارسی معین(مُ تَ رَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - استخراج شده . 2 - در فارسی ، زندانبان ؛ کسی که حق وارد و خارج کردن زندانی را داشته باشد.
حملۀ جبریalgebraic attack, algebraic cryptanalysisواژههای مصوب فرهنگستانحملهای که بر پایه حل معادلات جبری مستخرج از سامانۀ رمز انجام میشود
مجتلبلغتنامه دهخدامجتلب . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) برکشیده . بیرون کشیده . استخراج شده . مُستَخرَج . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و به سبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاءبحور دایره ٔ مختلفه مفاعیلن از طویل و مستفعلن از بسیط و فاعلاتن از مدید، نام
معتبرهلغتنامه دهخدامعتبره . [ م ُ ت َ ب َ رَ ] (ع ص )مؤنث معتبر. با اعتبار. مورد اعتماد : آنچه مسطور است از کتب معتبره ٔ این فن ّ... مستخرج و مستنبط است . (تاریخ نگارستان ). و رجوع به معتبر شود.
فیبرینفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) مادة آلبومینوئیدی مستخرج از خون که به شکل الیاف کش - داری در حالت مرطوب می باشد و در حالت خشک سخت و شکننده است . باید دانست که فیبرین در خون جاری وجود ندارد و فقط به هنگام انعقاد خون تولید می شود.