مستغرقلغتنامه دهخدامستغرق . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص )نعت مفعولی از استغراق . غوطه ور شده و فرورفته در آب و غرق شده . (ناظم الاطباء). رجوع به استغراق شود. || مستوعب . (اقرب الموارد). فرا گرفته . || فرو رفته . متحیر. حیران . غریق : مستغرق یادت آنچنانم کم هستی خویش شد ف
مستغرقلغتنامه دهخدامستغرق . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استغراق . غرق شونده . (غیاث ) (آنندراج ). فرورونده . (ناظم الاطباء). || فرارسنده . || به تمام توانائی خود کاری کننده . || کامل . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استغراق شود.
self-forgetfulدیکشنری انگلیسی به فارسیخود فراموشکار، نفس خود را فراموش کرده، مستغرق در عالم خارج از خود