ترجمه مقاله

مستمند

most[a]mand

۱. بینوا؛ بیچاره.
۲. [قدیمی] اندوهگین؛ گله‌مند.

۱. بدبخت، بیچاره، بینوا، فقیر، تهیدست، محتاج، مفلس، نیازمند ≠ دارا، منعم
۲. گلهمند، شاکی
۳. غمگین، غمناک، اندوهناک

ترجمه مقاله