مستنصرلغتنامه دهخدامستنصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) المستنصر باﷲ. هشتمین خلیفه ٔ فاطمی . رجوع به مستنصر باﷲ شود : مستنصر از خدای دهد نصرت زین پس بر اولیای شیاطینم . ناصرخسرو.مستنصر معالی و حکمت به نظم و نثربر امتش که خواند الا که ح
مستنصرلغتنامه دهخدامستنصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) یاری خواهنده و استمدادکننده . (از اقرب الموارد). یاری طلب . یاری خواه . || سائل وپرسنده . (از اقرب الموارد). رجوع به استنصار شود.
مستنسرلغتنامه دهخدامستنسر. [ م ُ ت َ س ِ ](ع ص ) به کرکس ماننده در قوت و کرکسی کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استنسار شود.
حسن مستنصرلغتنامه دهخداحسن مستنصر. [ ح َ س َ ن ِ م ت َ ص ِ ] (اِخ ) هفتمین تن از امرای بنی حمود در مالقه که از 431 -434 هَ . ق . فرمانروایی کرد. رجوع به مستنصر شود.
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) ابراهیم بن احمدبن ابی بکر، مکنی به ابواسحاق ، چهاردهمین تن از بنی حفص در مغرب . رجوع به ابواسحاق حفصی شود.
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) احمدبن عبدالملک بن احمدبن هود جذامی ، از ملوک آل هود در اندلس . وی به سال 513 هَ . ق . بعد از پدرش عبدالملک حاکم سرقسطه شد و با الفونس هفتم درگیریهای شدیدی داشت و به سال <span class="hl
مستنصریهلغتنامه دهخدامستنصریه . [ م ُ ت َ ص ِ ری ی َ ] (اِخ ) نام مدرسه ای در بغداد که المستنصر باﷲ عباسی آن را بساخت و آثار آن هنوز پابرجاست . (از المنجد چ بیستم ). این مدرسه که به سال 632 هَ . ق . ساخته شده و برای تدریس مذاهب اربعه ٔ اسلامی بود، بعدها جزء مدرسه
حسن مستنصرلغتنامه دهخداحسن مستنصر. [ ح َ س َ ن ِ م ت َ ص ِ ] (اِخ ) هفتمین تن از امرای بنی حمود در مالقه که از 431 -434 هَ . ق . فرمانروایی کرد. رجوع به مستنصر شود.
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) ابراهیم بن احمدبن ابی بکر، مکنی به ابواسحاق ، چهاردهمین تن از بنی حفص در مغرب . رجوع به ابواسحاق حفصی شود.
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) احمدبن عبدالملک بن احمدبن هود جذامی ، از ملوک آل هود در اندلس . وی به سال 513 هَ . ق . بعد از پدرش عبدالملک حاکم سرقسطه شد و با الفونس هفتم درگیریهای شدیدی داشت و به سال <span class="hl
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) احمدبن محمدبن ناصر، مکنی به ابوالقاسم ، نخستین خلیفه ٔ عباسی در مصر. او سه سال پس از انقراض سلسله ٔ عباسیان در عراق وارد مصرشد. و در سال 659 هَ . ق . الملک الظاهر بیبرس بندقداری با او ب
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) مستنصر. رجوع به مستنصر، ابوالقاسم احمدبن الظاهر بأمراﷲ شود.
ابوجعفرلغتنامه دهخداابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) منصوربن محمد، ملقب به مستنصر عباسی . رجوع به مستنصر... شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مستنصر مکنی به ابوالعباس . ازسلاطین مراکش . رجوع به ابوالعباس احمد مستنصر شود.
ابویعقوبلغتنامه دهخداابویعقوب . [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) مستنصر. یوسف بن محمد. رجوع به یوسف بن محمد ملقب به مستنصر... شود.
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) ابراهیم بن احمدبن ابی بکر، مکنی به ابواسحاق ، چهاردهمین تن از بنی حفص در مغرب . رجوع به ابواسحاق حفصی شود.
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) احمدبن عبدالملک بن احمدبن هود جذامی ، از ملوک آل هود در اندلس . وی به سال 513 هَ . ق . بعد از پدرش عبدالملک حاکم سرقسطه شد و با الفونس هفتم درگیریهای شدیدی داشت و به سال <span class="hl
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) احمدبن محمدبن ناصر، مکنی به ابوالقاسم ، نخستین خلیفه ٔ عباسی در مصر. او سه سال پس از انقراض سلسله ٔ عباسیان در عراق وارد مصرشد. و در سال 659 هَ . ق . الملک الظاهر بیبرس بندقداری با او ب
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) حسن بن یحیی بن علی بن حمود، از خلفای حمودی در اندلس . نخست امیر سبته بود و به سال 431 هَ . ق . بعد از درگذشت عمش با وی بیعت شد و در سال 434 هَ . ق . در
مستنصر بالغتنامه دهخدامستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) حکم بن عبدالرحمان بن محمدبن عبداﷲ. نهمین خلیفه ٔ اموی در اندلس . رجوع به حکم المستنصر شود.
حسن مستنصرلغتنامه دهخداحسن مستنصر. [ ح َ س َ ن ِ م ت َ ص ِ ] (اِخ ) هفتمین تن از امرای بنی حمود در مالقه که از 431 -434 هَ . ق . فرمانروایی کرد. رجوع به مستنصر شود.
حکم المستنصرلغتنامه دهخداحکم المستنصر. [ ح َ ک َ مُل ْ م ُت َ ص ِ ] (اِخ ) نام پادشاه نهم از ملوک اموی اندلس است . وی به سال 350 هَ . ق . پس از وفات پدرش عبدالرحمن ناصر لدین اﷲ بتخت سلطنت جلوس کرد. او همواره حامی علم و هنر بود و پس از جلوس جدیت خود را در این باب بیشت
المستنصرلغتنامه دهخداالمستنصر. [ اَ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) حسن بن یحیی بن علی بن حمود (متوفی در 446هَ . ق . / 1054 م .) از خلفای دولت بنی حمود در اندلس . وی به سال 432</s
المستنصرلغتنامه دهخداالمستنصر. [ اَ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) حکم بن عبدالرحمن الناصربن محمدبن عبداﷲ. (302 - 366 هَ . ق . / 914 - 976</span
المستنصرلغتنامه دهخداالمستنصر. [ اَ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) عمربن یحیی مکنی به ابوحفص (متوفی در 694 هَ . ق . / 1295 م .) از ملوک حفصیه در تونس بود. رجوع به اعلام زرکلی چ 1