مشارکلغتنامه دهخدامشارک . [ م ُ رِ ] (ع ص ) انباز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). انباز. شریک و مشترک . (ناظم الاطباء). انباز. شریک . (یادداشت مرحوم دهخدا). شریک . (از اقرب الموارد) : سبب را نیز دو رکن نهند تا هر سه رکن در تقسیم مشارک باشند. (المعجم چ دانشگاه ص <span class=
مشارکدیکشنری عربی به فارسیعملي , کارگر , موثر , عامل , عمل کننده , شرکت کننده , شريک , انباز , سهيم , همراه
مشارقلغتنامه دهخدامشارق . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مشرق .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مواضع برآمدن خورشید. (ازاقرب الموارد) . مقابل مغارب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و از مشارق ممالک و... او شموس انصاف و بدور انتصاف را طلوع داد. (سندبادنامه ص 8
مَشَارِقِفرهنگ واژگان قرآنمشرق ها - محلهاي طلوع - مشرق و مغرب ها (مراد از مشرقين مشرق و مغرب است که در آن جانب مشرق غلبه داده شده یا اینکه چون زمین کروی است هرسمتی که نسبت به نقطه ای از کره زمین مغرب می باشد نسبت به قرینه ی مرکزی آن نقطه مشرق تلقی می شود از طرفي با همين فرض مي توان براي كره ي زمين مشرقها و مغربهاي فراوان تص
مشارکاتلغتنامه دهخدامشارکات . [ م ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ مشارکت : آنچه از ایشان و در ایشان واقع باشد از... مشارکات و آنچه بدین جهت تعلق دارد. (اوصاف الاشراف ص 35). و رجوع به مشارکت شود.
مشارکتلغتنامه دهخدامشارکت . [ م ُ رَ / رِ ک َ ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از عربی شراکت و انبازی و حصه داری وبهره برداری . (ناظم الاطباء). شرکت : و در این تن سه قوه است یکی خرد و سخن و جایگاهش سر به مشارکت دل و دیگر خشم جایگاهش دل . (تاریخ ب
مشارکةلغتنامه دهخدامشارکة. [ م ُ رَ ک َ ] (ع مص ) انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با یکدیگر انبازی کردن . (دهار) (از اقرب الموارد). با کسی انبازی کردن . (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). شارکت فلاناً مشارکة و شراکا؛ شریک فلان گردیدم من . (از ناظ
مشارکاتلغتنامه دهخدامشارکات . [ م ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ مشارکت : آنچه از ایشان و در ایشان واقع باشد از... مشارکات و آنچه بدین جهت تعلق دارد. (اوصاف الاشراف ص 35). و رجوع به مشارکت شود.
مشارکتلغتنامه دهخدامشارکت . [ م ُ رَ / رِ ک َ ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از عربی شراکت و انبازی و حصه داری وبهره برداری . (ناظم الاطباء). شرکت : و در این تن سه قوه است یکی خرد و سخن و جایگاهش سر به مشارکت دل و دیگر خشم جایگاهش دل . (تاریخ ب
مشارکةلغتنامه دهخدامشارکة. [ م ُ رَ ک َ ] (ع مص ) انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با یکدیگر انبازی کردن . (دهار) (از اقرب الموارد). با کسی انبازی کردن . (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). شارکت فلاناً مشارکة و شراکا؛ شریک فلان گردیدم من . (از ناظ