مشاعلغتنامه دهخدامشاع . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دماوند که 510 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
مشاعلغتنامه دهخدامشاع . [ م ُ ] (ع ص ) بخش ناکرده : سهم مشاع ؛ بهره ٔ بخش ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مشترک و تقسیم ناکرده شده . و اکثر استعمال آن در زمین است ، چنانکه در مدار نوشته که مشاع ، زمین مشترک که قسمت کرده شده نباشد. (غیاث ) (آنندراج ). بخش ناکرده . قسمت نشده . جدانشده ا
مشاعفرهنگ فارسی عمید۱. بخشناکرده؛ غیرمفروز.۲. [مقابلِ مفروز] (حقوق) ویژگی ملکی که مشترک بین دو یا چند نفر باشد و قسمت هریک مفروز و محدود نشده باشد.
مسائحلغتنامه دهخدامسائح . [ م َ ءِ ] (ع اِ) مسایح . ج ِمسیحة. (اقرب الموارد). رجوع به مسیحة و مسایح شود : مسایل انهار و مسائح امطار معابر سیحون به فضول انواء و سیول انداء پر کرده بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 290). || نوعی از سرب که بیرون
مساءةلغتنامه دهخدامساءة. [ م َ ءَ ] (ع اِ) زشت و قبیح از گفتار و کردار.(اقرب الموارد). || بدی . ج ، مساوی . (منتهی الارب ). عیب و رسوائی و بدی . (ناظم الاطباء). || اندوه . (منتهی الارب ). و رجوع به مساوی شود.
مساءةلغتنامه دهخدامساءة.[ م َ ءَ ] (ع مص ) مصدر میمی است فعل ساء را. (منتهی الارب ). انجام دادن آنچه را سبب اکراه یا غم دیگری شود. (اقرب الموارد). سَوء. مساء. رجوع به سوء شود.
مسائیةلغتنامه دهخدامسائیة. [ م َ ی َ / م َ ئی ی َ ] (ع مص ) مصدر فعل ساء است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). سوء. مساء. مساءة. رجوع به سوء و مساءة شود.
مشاعرلغتنامه دهخدامشاعر. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) شعرگوینده و شاعر پست . (ناظم الاطباء). و رجوع به متشاعر شود.
مشاعراتلغتنامه دهخدامشاعرات .[ م ُ ع َ ] (ع اِ) ج ِ مشاعرة. (فرهنگ فارسی معین ) : مشاعرات او با استاد ابوبکر خوارزمی مشهور و در یتیمةالدهر مستوفی ذکر آورده . (لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 30). و رجوع به مشاعرة معنی اوّل شود.
مشاعرةلغتنامه دهخدامشاعرة. [ م ُ ع َ رَ ] (ع مص ) نبرد کردن به شعر با هم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با کسی به شعر نبرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (مجمل اللغة). با هم شعر خواندن . (غیاث ). با یکدیگر شعر خواندن تا که بی
مشاعبلغتنامه دهخدامشاعب . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ مَشعب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از المنجد). و رجوع به مشعب شود.
مشاعبةلغتنامه دهخدامشاعبة. [ م ُ ع َ ب َ ] (ع مص ) دور کردن . یقال : شاعبه ؛ اذا باعده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || مردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشاعرلغتنامه دهخدامشاعر. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) شعرگوینده و شاعر پست . (ناظم الاطباء). و رجوع به متشاعر شود.
مشاعراتلغتنامه دهخدامشاعرات .[ م ُ ع َ ] (ع اِ) ج ِ مشاعرة. (فرهنگ فارسی معین ) : مشاعرات او با استاد ابوبکر خوارزمی مشهور و در یتیمةالدهر مستوفی ذکر آورده . (لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 30). و رجوع به مشاعرة معنی اوّل شود.
مشاعره کردنلغتنامه دهخدامشاعره کردن . [ م ُ ع َ / ع ِ رَ / رِ ک َدَ ] (مص مرکب ) نبرد کردن در شعر. (ناظم الاطباء). مسابقه در شعر خواندن از بر. و رجوع به مشاعرة شود.
مشاعرةلغتنامه دهخدامشاعرة. [ م ُ ع َ رَ ] (ع مص ) نبرد کردن به شعر با هم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با کسی به شعر نبرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (مجمل اللغة). با هم شعر خواندن . (غیاث ). با یکدیگر شعر خواندن تا که بی
مشاعبلغتنامه دهخدامشاعب . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ مَشعب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از المنجد). و رجوع به مشعب شود.
مالکیتمشاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] مالکیتمشاع، تصرف مشترک، تعهد تضامنی مالکیت مشترک، مالکیت عامه، ملک دولتی، ملکعمومی، اوقاف، وقف شخصیت حقوقی، سهامداری، شرکت، شرکت سهامی، شخص حقوقی شرکت تعاونی، فروشگاه تعاونی، مزارع اشتراکی، کلخوز سوسیالیسم، کمونیسم ملکعمومی، انفال، اموال عمومی، منابع طبیعی، [◄ برکت 171]، کمون،