مشایخلغتنامه دهخدامشایخ . [ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشمن زیاری است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 988 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
مشایخلغتنامه دهخدامشایخ . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) پیران . این جمع شیخ است خلاف القیاس ... و نیز... مشایخ جمع مشیخه است و مشیخه جمع شیخ ، پس از این ثابت شد که مشایخ جمعالجمع شیخ است عجب که در عرف ، مشایخ را بر شخص واحد اطلاق کنند و برای جمع الف و نون زائد کرده و مشایخان گویند. (از غیاث ) (از آنندراج
مشایخفرهنگ مترادف و متضاد۱. شیخها، مشیخهها، شیوخ ۲. علماء، دانشمندان ۳. بزرگان ۴. پیران ۵. مرشدان، پیران طریقت
مصاخلغتنامه دهخدامصاخ . [ م ُص ْ صا ] (ع اِ) گیاهی است که پوست وی مانند پیاز باشد. (منتهی الارب ). یک نوع گیاهی که پوست وی مانند پیاز باشد. (ناظم الاطباء). دلیزاد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دلیزاد شود.
شادآباد مشایخلغتنامه دهخداشادآباد مشایخ . [ دِ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود،بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در دو هزارگزی جنوب شهرستان تبریز و دو هزارگزی راه تبریز به میانه . محلی جلگه و آب و هوای آن سردسیری و ییلاقی است . جمعیت آن 1228 تن است . آب آ
زاویه ٔ مشایخلغتنامه دهخدازاویه ٔ مشایخ . [ ی َ ی ِ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان خورش رستم از بخش شاهرود شهرستان هروآباد. واقع در 200گزی خاوری هشجین و 25500 گزی راه شوسه ٔ هروآباد به میانه . منطقه ٔ آن کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ
علت مشایخلغتنامه دهخداعلت مشایخ . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ م َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خارشی که در مقعد بروز کند. (ناظم الاطباء). بیماریی است که از یبوست سوداوی در مقعد بعضی پیران خارشی پیدا میشود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بیماری ابنه . (ناظم الاطباء). داءالمشایخ . علت پشت .
شادآباد مشایخلغتنامه دهخداشادآباد مشایخ . [ دِ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود،بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در دو هزارگزی جنوب شهرستان تبریز و دو هزارگزی راه تبریز به میانه . محلی جلگه و آب و هوای آن سردسیری و ییلاقی است . جمعیت آن 1228 تن است . آب آ
زاویه ٔ مشایخلغتنامه دهخدازاویه ٔ مشایخ . [ ی َ ی ِ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان خورش رستم از بخش شاهرود شهرستان هروآباد. واقع در 200گزی خاوری هشجین و 25500 گزی راه شوسه ٔ هروآباد به میانه . منطقه ٔ آن کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ
علت مشایخلغتنامه دهخداعلت مشایخ . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ م َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خارشی که در مقعد بروز کند. (ناظم الاطباء). بیماریی است که از یبوست سوداوی در مقعد بعضی پیران خارشی پیدا میشود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بیماری ابنه . (ناظم الاطباء). داءالمشایخ . علت پشت .
شاه آباد مشایخلغتنامه دهخداشاه آباد مشایخ . [ دِ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 600 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
خبزالمشایخلغتنامه دهخداخبزالمشایخ . [ خ ُ ب ُ زُل ْ م َ ی ِ ] (ع اِ مرکب ) بخور مریم . (از اختیارات بدیعی ). ولف . رجوع به «بخورمریم » و «ولف » و تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 140 شود.
شادآباد مشایخلغتنامه دهخداشادآباد مشایخ . [ دِ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود،بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در دو هزارگزی جنوب شهرستان تبریز و دو هزارگزی راه تبریز به میانه . محلی جلگه و آب و هوای آن سردسیری و ییلاقی است . جمعیت آن 1228 تن است . آب آ
شاه آباد مشایخلغتنامه دهخداشاه آباد مشایخ . [ دِ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 600 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
زین المشایخلغتنامه دهخدازین المشایخ . [ زَ نُل ْ م َ ی ِ ] (اِخ ) لقب محمدبن ابی القاسم بقالی خوارزمی است . رجوع به محمدبن ابی القاسم شود.