مصابرتلغتنامه دهخدامصابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، مص ) اصطبار. مصابره . مصابرة. صبر ورزیدن . صبر نمودن در کارها. (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (غیاث ). صبر. شکیبایی .- مصابرت کردن ؛ شکیبایی کردن . شکیب به کار بردن .- <span
مصابرتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بردباری، تحمل، شکیبایی، صبر ۲. بردباری کردن، تحمل کردن، شکیبایی ورزیدن، صبر کردن ≠ ناشکیبایی
مصابرهلغتنامه دهخدامصابره . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ / رِ ] (از ع ، مص ) مصابرت . مصابرة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصابرت و مصابرة شود.
مثابرتلغتنامه دهخدامثابرت . [ م ُ ب َ رَ / م ُ ب ِ رَ ] (ع اِمص ) مداومت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پایداری . مداومت درکاری : چون از کسی قصد اصفهان احساس نمودی و دانستی که در مقاومت و مزاولت امکان و مقدرت دارد ... پای مصابرت و مثابرت
مصابرةلغتنامه دهخدامصابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) همدیگر شکیبایی کردن . (منتهی الارب ). شکیبایی کردن . (آنندراج ). با کسی به صبر نبرد کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به مصابرت شود.
تاملفرهنگ مترادف و متضاد۱. تانی، درنگ، مکث، تاخیر ۲. شکیبایی، مصابرت ۳. اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرفاندیشی ۴. مراقبه، مکاشفه ۵. اندیشه کردن، اندیشیدن، تعقل کردن ۶. درنگ کردن ۷. دوراندیشی کردن