مصاهرتلغتنامه دهخدامصاهرت . [ م ُ هََ / هَِ رَ ] (ازع ، مص ) مصاهرة. داماد کردن و خسر کردن ، و این از هردو جهت باشد. (غیاث ). دامادی کردن . خسری کردن . (یادداشت مؤلف ). نسبتی است که به توسط نکاح پیدا شود. (قاموس کتاب مقدس ). دامادی . (ناظم الاطباء). ختونت . خت
مشاهرتلغتنامه دهخدامشاهرت . [ م ُ هََ/ هَِ رَ ] (از ع ، اِ) اجرت ماهیانه . شهریه . ج ، مشاهرات . آنچه ماهانه در مقابل کار به کسی بپردازند. مقرری یکماهه که به کسی دهند. و رجوع به مشاهرة شود.- مشاهرت اطلاق کردن ؛ مقرری ماهیانه معین کر
مساهرتفرهنگ مترادف و متضاد۱. شبزندهداری، بیتوته، شببیداری ۲. شب را باهم به روز آوردن، شبزندهداری کردن
خسرگانیلغتنامه دهخداخسرگانی . [ خ ُ س ُ رَ / رِ ] (حامص ) ختون . (از منتهی الارب ). مُصاهَرَت . (از منتهی الارب ).
ختونتلغتنامه دهخداختونت . [ خ ُ ن َ ] (ع اِمص ) مصاهرت . ختونة. ختون . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به ختونة شود.
مصاهرهلغتنامه دهخدامصاهره . [ م ُ هََ / هَِ رَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) مصاهرة. مصاهرت . خسری . دامادی کردن . || رابطه ای که بواسطه ٔ ازدواج بین زوج و زوجه و خویشان هر یک از آن دو ایجاد می شود. خویشی سببی .(یادداشت مؤلف ). و رجوع
خابةلغتنامه دهخداخابة. [ خاب ْ ب َ ] (ع اِ) واحد خَواب ّ است که قرابت و مصاهرت است . یقال : لی من فلان خَواب ّ؛ ای قرابات و مصاهرة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ختونلغتنامه دهخداختون . [ خ ُ ] (ع اِمص ) خسرگانی . مصاهرت . (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط) (مهذب الاسماء). دامادی . || (مص ) ازدواج کردن مرد با زن . (از متن اللغة).