مصلوبلغتنامه دهخدامصلوب . [ م َ ] (ع ص ) بردارکشیده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آویخته . درآویخته . برآویخته . بیاویخته . به چلیپا برکرده . به چلیپا برزده . بردارزده . بردارکشیده . بردارشده .دارزده . به دارکشیده . (یادداشت مؤلف ). || سخت تب زده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
مسلوبلغتنامه دهخدامسلوب . [ م َ ] (ع ص ) ربوده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ربوده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). بربوده . سلب شده . (ناظم الاطباء). مقلوع . منترع . مأخوذ. منسلب . مختلس .- مسلوب الأهلیة ؛ که اهلیت برای او نشناسند.- <span class="hl
زاویه ٔ مصلوبلغتنامه دهخدازاویه ٔ مصلوب . [ ی َی ِ م َ ] (اِخ ) از قریه های مصر است . (تاج العروس ).
زاویه ٔ مصلوبلغتنامه دهخدازاویه ٔ مصلوب . [ ی َی ِ م َ ] (اِخ ) از قریه های مصر است . (تاج العروس ).
زاویه ٔ مصلوبلغتنامه دهخدازاویه ٔ مصلوب . [ ی َی ِ م َ ] (اِخ ) از قریه های مصر است . (تاج العروس ).