مصیبت سرالغتنامه دهخدامصیبت سرا. [ م ُ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) سرای مصیبت . مصیبت خانه . بیت الحزن . خانه ٔ عزا. ماتم سرا. ماتمکده . عزاخانه . و رجوع به مصیبت سرای (اِ مرکب ) شود.
مصیبت سرالغتنامه دهخدامصیبت سرا. [ م ُ ب َ س َ ] (نف مرکب ) آنکه شعر مصیبت گوید. (یادداشت مؤلف ). || شاعر که مصائب اهل البیت سراید. شاعر که مصیبت اهل بیت گوید: محتشم بهترین شاعر مصیبت سرای فارسی است . (یادداشت مؤلف ). || نائح . نائحه . (یادداشت مؤلف ).
مسبدلغتنامه دهخدامسبد. [ م ُ س َب ْ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر تسبید. رجوع به تسبید شود. || بالغ و رسنده : داهیة مسبد؛ یعنی بالغ. (از ذیل اقرب الموارد).
مسبدلغتنامه دهخدامسبد. [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدرتسبید. رجوع به تسبید شود. || ترک کننده ٔ روغن زدن و شستن سر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
مسبطلغتنامه دهخدامسبط. [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر تسبیط. آنکه بچه ٔ ناتمام افکنده باشد از شتر ماده و گوسپند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به تسبیط شود.
مسبطلغتنامه دهخدامسبط.[ م ُ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اسباط. رجوع به اسباط شود. || مرد سست بدن فروافکنده سر: ما لی أراک مُسبطاً! (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
مسبتلغتنامه دهخدامسبت . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اسبات . رجوع به اسبات شود. || در روز شنبه درآینده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به شنبه درآمده . شنبه را عید کرده (یهود). (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنکه از جای نجنبد. (منتهی الارب ). آنکه به سبب بیماری یا غیره حرکت نکند، و نیز بی
مصیبت سرایلغتنامه دهخدامصیبت سرای . [ م ُ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) مصیبت سرا. سرای مصیبت . عزاخانه . (یادداشت مؤلف ). مصیبت کده . مصیبت خانه . رجوع به مصیبت سرا (اِ مرکب ) شود.
مصیبت سرایلغتنامه دهخدامصیبت سرای . [ م ُ ب َ س َ ] (نف مرکب ) مصیبت سرا. شاعر که شعر مصیبت خاصه مصیبت اهل البیت گوید. (ازیادداشت مؤلف ). رجوع به مصیبت سرا (نف مرکب ) شود.
مصیبت کدهلغتنامه دهخدامصیبت کده . [ م ُ ب َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) غمکده . ماتمکده . عزاخانه . مصیبت سرا. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصیبت سرا (اِ مرکب ) شود.
عزاخانهلغتنامه دهخداعزاخانه . [ ع َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ماتم خانه و خانه ای که در آن عزا برپا می کنند. (ناظم الاطباء). جایی که در آن مراسم عزا برپا دارند. (فرهنگ فارسی معین ). ماتم سرا. مصیبت سرا. مَناحة : به دارالشفا چون درآید طبی
مصیبت خانهلغتنامه دهخدامصیبت خانه . [ م ُ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ماتمکده . (ناظم الاطباء). ماتم خانه . (آنندراج ). مصیبت کده : آسمان سنگدل را چشم اشک آلود ساخت دود آهی کز مصیبت خانه ٔ ما شد بلند. صائب (از آن
سرالغتنامه دهخداسرا. [ س َ ] (اِ) سرای . از پارسی باستان «سراده » ، اوستا «سراذه » ، ارمنی عاریتی و دخیل «سرهک »، «سره » . عربی عاریتی و دخیل سرادق (خانه و بیت ، کوشک و قصر، بنای عالی ). بارگاه . منزلگاه . اندرون و حرم . رجوع کنید به سرای . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خانه . (غیاث ). رشیدی
مصیبتلغتنامه دهخدامصیبت . [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبة. حادثه . سختی و بدبختی و نکبت . محنت و رنج . (ناظم الاطباء). بلیه و هر امر مکروه . مکروهی که به آدمی رسد. سختی . (منتهی الارب ). رنج و سختی و بلا : بداخترتر از مردم آزار نیست که روز مصیبت کسش یار نیست . <p c
مصیبتدیکشنری فارسی به انگلیسیaffliction, blight, calamity, Cancer, cataclysm, catastrophe, curse, disaster, evil, plague, scourge, suffering, tragedy, trial, trouble, woe
مصیبتلغتنامه دهخدامصیبت . [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبة. حادثه . سختی و بدبختی و نکبت . محنت و رنج . (ناظم الاطباء). بلیه و هر امر مکروه . مکروهی که به آدمی رسد. سختی . (منتهی الارب ). رنج و سختی و بلا : بداخترتر از مردم آزار نیست که روز مصیبت کسش یار نیست . <p c
اشک مصیبتلغتنامه دهخدااشک مصیبت . [ اَ ک ِ م ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک غم . اشک اندوه : چنان باید فشانداشک مصیبت که پشتیبان شود بهر کمرها.کلیم (از آنندراج ).