مضاعفلغتنامه دهخدامضاعف . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) دو چند. (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). دوچندان . (دهار). هرچیز دوچندان شده و دوبرابر و افزون . (ناظم الاطباء) : هرچند، معنی جرایم او به معاذیر اجوف و تهاونهای معتل مضاعف گشته است . (جهانگشای جوینی ). گ
نای مضاعفلغتنامه دهخدانای مضاعف . [ ی ِ م ُ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی نای دارای دو زبانه از ذوات النفخ مصریان باستانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ساز شود.
درز مضاعفdouble seamواژههای مصوب فرهنگستاندرزی که با قفل کردن مضاعف قلاب در و قلاب بدنه در هم بسته شده باشد
پیشآی مضاعفdouble appoggiaturaواژههای مصوب فرهنگستان1. دو پیشآ که یکی از آنها بالاتر و دیگری پایینتر، با فاصلۀ پیوسته از نت اصلی، قرار میگیرند 2. دو پیشآی همزمان
تعلیق مضاعفdouble suspensionواژههای مصوب فرهنگستاندو نغمۀ ناملایم یک آکورد که امتدادیافتۀ دو نغمۀ ملایم از آکورد قبلیاند و اغلب بهصورت متصل و پایینرونده حل میشوند
زبانۀ مضاعفdouble reedواژههای مصوب فرهنگستاندو زبانۀ زنشی متصل به هم که براثر ارتعاش و برخورد با یکدیگر موجب تولید صدا میشوند
مضاعفهلغتنامه دهخدامضاعفه . [ م ُ ع َ / ع ِ ف َ/ ف ِ ] (از ع ، مص ) مضاعفة. دوچندان کردن چیزی را.- مضاعفه کردن ؛ دوبرابر و یا دوچندان کردن : کیست که فام دهد خدای را عز و جل ف
مضاعفةلغتنامه دهخدامضاعفة. [ م ُ ع َ ف َ ] (ع مص ) دوچندان یا زیاده کردن چیزی را و به طرف چیزی دوگونه آن چیزگردانیدن تا سه گونه گردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یکی را دو کردن و افزون کردن با کسی یا با چیزی . (دهار چ بنیاد فرهنگ ). || زره را دوگونه حلقه بافتن
نای مضاعفلغتنامه دهخدانای مضاعف . [ ی ِ م ُ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی نای دارای دو زبانه از ذوات النفخ مصریان باستانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ساز شود.
درز مضاعفdouble seamواژههای مصوب فرهنگستاندرزی که با قفل کردن مضاعف قلاب در و قلاب بدنه در هم بسته شده باشد
مضاعفهلغتنامه دهخدامضاعفه . [ م ُ ع َ / ع ِ ف َ/ ف ِ ] (از ع ، مص ) مضاعفة. دوچندان کردن چیزی را.- مضاعفه کردن ؛ دوبرابر و یا دوچندان کردن : کیست که فام دهد خدای را عز و جل ف
مضاعفةلغتنامه دهخدامضاعفة. [ م ُ ع َ ف َ ] (ع مص ) دوچندان یا زیاده کردن چیزی را و به طرف چیزی دوگونه آن چیزگردانیدن تا سه گونه گردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یکی را دو کردن و افزون کردن با کسی یا با چیزی . (دهار چ بنیاد فرهنگ ). || زره را دوگونه حلقه بافتن
نای مضاعفلغتنامه دهخدانای مضاعف . [ ی ِ م ُ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی نای دارای دو زبانه از ذوات النفخ مصریان باستانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ساز شود.
درز مضاعفdouble seamواژههای مصوب فرهنگستاندرزی که با قفل کردن مضاعف قلاب در و قلاب بدنه در هم بسته شده باشد
پیشآی مضاعفdouble appoggiaturaواژههای مصوب فرهنگستان1. دو پیشآ که یکی از آنها بالاتر و دیگری پایینتر، با فاصلۀ پیوسته از نت اصلی، قرار میگیرند 2. دو پیشآی همزمان
تعلیق مضاعفdouble suspensionواژههای مصوب فرهنگستاندو نغمۀ ناملایم یک آکورد که امتدادیافتۀ دو نغمۀ ملایم از آکورد قبلیاند و اغلب بهصورت متصل و پایینرونده حل میشوند
زبانۀ مضاعفdouble reedواژههای مصوب فرهنگستاندو زبانۀ زنشی متصل به هم که براثر ارتعاش و برخورد با یکدیگر موجب تولید صدا میشوند