مضطهدلغتنامه دهخدامضطهد. [ م ُ طَ هَِ ] (ع اِ) شیر بیشه . || (ص ) مقهورکننده و چیره شونده و ستم کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مضطهدلغتنامه دهخدامضطهد. [ م ُ طَهََ ] (ع ص ) مقهور و مغلوب و مضطر و مظلوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
اضطهادلغتنامه دهخدااضطهاد. [ اِ طِ ] (ع مص ) مقهور کردن کسی را. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). قهر کردن و چیره شدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضَهْد. (زوزنی ). رجوع به ضهد شود. || ستم نمودن کسی را، یقال : اضطهدته اضطهاداً. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مضطر ساختن و اذیت کردن کسی را.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعد ابوالحسین کاتب . یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج 1 ص 129 ببعد) آرد: حمزه در زمره ٔ اهل اصفهان ذکر او آورده و گوید که ابوالحسین احمدبن سعد در ایام القاهرباﷲ بعمل خراج منصوب
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از راسته ٔ گوشت خواران جزو ت