نهانفرهنگ مترادف و متضادباطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته ≠ آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا
هزارستونلغتنامه دهخداهزارستون . [ هَِ س ُ ] (اِخ ) نام عمارتی که ابوالمجاهد محمد تغلق بدر چاچی بنا نهاده و شاعری گفته است : نُه سقف بی ستون که به شش روز شد تمام در گوشه ٔ هزارستون تو مضمر است .؟ (از آنندراج ).
پنهانفرهنگ مترادف و متضادباطن، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، محجب، مختفی، مخفی، مستتر، مستور، مضمر، مکتوم، مکنون، ناپیدا، نامرئی، نهان، نهفته، متواری ≠ آشکار، علنی
آب خضرلغتنامه دهخداآب خضر. [ ب ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی ، و مجازاً علم لدنّی . (برهان ) : در کلک تو سرّ غیب مضمردر لفظ تو آب خضر مدغم .کمال الدین اصفهانی .
پوشیدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. محجب، محجوب، مستور، ملبس ۲. راز، غیب، مستور، مستتر، مضمر، ملبس، ناآشکار ۳. کتم، مبهم، مجهول، مشکل، مکتوم ۴. پنهان، مختفی، مخفی، مکنون، ناپدید، نهان، نهفته ۵. مسقف ≠ آشکار