مدمدةلغتنامه دهخدامدمدة. [ م َ م َ دَ ] (ع مص ) گریختن . (منتهی الارب ). هرب . (اقرب الموارد). فرار کردن . (ناظم الاطباء).
مذمذةلغتنامه دهخدامذمذة. [ م َ م َ ذَ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (منتهی الارب ). کذب . (از متن اللغة) (اقرب الموارد).
مضمضةلغتنامه دهخدامضمضة. [ م َ م َ ض َ ] (ع مص ) آب در دهان جنبانیدن . شستن دهان را به آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جنبانیدن آب در جمله ٔ دهان . (تاج المصادر بیهقی ). آب در دهان جنبانیدن . (آنندراج ). آب در دهان جنبانیدن و شستن دهان را به آب . شستشوی دهان با آب و مانند آن . (ناظم الا
مذمذیلغتنامه دهخدامذمذی . [ م َ م َ ذی ی ] (ع ص ) زیرک خوش طبع. (منتهی الارب ). ظریف محتال . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || مذماذ. (اقرب الموارد). رجوع به مذماذ شود.
مضوضلغتنامه دهخدامضوض . [ م َ ] (ع اِ) داروها که بیمار آن را مضمضه کند. ج ، مضوضات . (از بحرالجواهر ص 346).
مضماضلغتنامه دهخدامضماض . [ م ِ / م َ ] (ع مص ) مضمضة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). گردانیدگی آب در دهان . (منتهی الارب ). آب در دهان جنبانیدن و شستن دهان را به آب . (آنندراج ). شستشوی دهان و گردانیدن آب در دهان . (ناظم الاطباء). رجوع به مضمضة ش
مصمصةلغتنامه دهخدامصمصة. [ م َ م َ ص َ ] (ع مص ) آب در طرف زبان گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مانند مضمضه است با این تفاوت که مصمصه به وسیله ٔ زبان صورت می گیرد ولی مضمضه با همه ٔ دهان . (از بحر الجواهر). همچون تفاوت قبضة و قبصة. (از منتهی الارب ). || آوند شستن . (منت
غرارهلغتنامه دهخداغراره . [ غ َ رَ / رِ ] (اِ) آب در دهن کردن و جنبانیدن برای پاک شدن دهن ، و آن را به عربی مضمضه گویند. (برهان قاطع) (جهانگیری ) (انجمن آرا) . به هندی کلی گویند. (جهانگیری ) : اگر گهی به زبانم حدیث توبه رودز بی
ملامستلغتنامه دهخداملامست . [ م ُ م َ س َ /م ُ م ِ س َ ] (از ع ، مص ) به همدیگر سائیدن . (غیاث ). ملامسة. و رجوع به ملامسة شود. || جماع کردن .(غیاث ) : یکی غسل جنابت سفاد را از اخامص قدم تا اعالی ساق می شستی یکی مضمضه و استنشاق از رفعحدث