مطروحلغتنامه دهخدامطروح . [ م َ ] (ع ص ) جای دورافکنده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیفکنده . (مهذب الاسماء). رانده شده و دور کرده شده . (ناظم الاطباء). دور کرده افکنده به جای دور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در اصطلاح اهل حدیث ، روایتی است که مخالف با ادله ٔ قطعیه باشد و قابل تأویل ه
متروحلغتنامه دهخدامتروح .[ م ُ ت َ رَوْ وِ ] (ع ص ) گیاه بالنده . (آنندراج ). گیاهی که می بالد و بلند می شود. (ناظم الاطباء). || آن که به مروحه باد کند. (آنندراج ). || کسی که با بادزن باد می زند. (ناظم الاطباء). || آبی که بوی چیزی گیرد از جهت قرب . (آنندراج ). آبی که از جهت نزدیکی به چیزی بوی
متروعلغتنامه دهخدامتروع . [ م ُ ت َ رَوْ وِ ] (ع ص ) ترسنده . (آنندراج ). ترسیده و ترسانیده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تروع شود.
مرسی مطروحلغتنامه دهخدامرسی مطروح . [م َ سا م َ ] (اِخ ) شهر و بندری است در مصر در حوالی برقة. در اوایل جنگ جهانی دوم به سال 1942 م . میان نیروی آلمان و متفقین جنگهایی در این نقطه روی داد.
ابن مطروحلغتنامه دهخداابن مطروح . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) جمال الدین ابوالحسن یحیی بن عیسی بن ابراهیم مصری . ادیب و شاعر. مولد او بشهر اسیوط592 هَ .ق .وی از پیوستگان ملک صالح ایوبی بود، چندی در شام مقام وزارت و در جنگهای صلیبی مداخله داشت و پس از مرگ ملک صالح بقاهره
متراحلغتنامه دهخدامتراح . [ م ِ ] (ع ص ) ناقه ای که زود شیر کم کند. ج ، متاریح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مرسی مطروحلغتنامه دهخدامرسی مطروح . [م َ سا م َ ] (اِخ ) شهر و بندری است در مصر در حوالی برقة. در اوایل جنگ جهانی دوم به سال 1942 م . میان نیروی آلمان و متفقین جنگهایی در این نقطه روی داد.
ابن مطروحلغتنامه دهخداابن مطروح . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) جمال الدین ابوالحسن یحیی بن عیسی بن ابراهیم مصری . ادیب و شاعر. مولد او بشهر اسیوط592 هَ .ق .وی از پیوستگان ملک صالح ایوبی بود، چندی در شام مقام وزارت و در جنگهای صلیبی مداخله داشت و پس از مرگ ملک صالح بقاهره
جمال الدینلغتنامه دهخداجمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن عیسی مکنی بابن مطروح . رجوع به ابن مطروح جمال الدین در همین لغت نامه شود.
طریحلغتنامه دهخداطریح . [ طَ ] (ع ص ) جای دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || انداخته شده . (منتخب اللغات ). بمعنی مطروح . || (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ابوالحسنلغتنامه دهخداابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) یحیی بن عیسی بن ابراهیم مصری . رجوع به ابن مطروح جمال الدین ابوالحسن یحیی ... شود.
یحییلغتنامه دهخدایحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عیسی بن ابراهیم مصری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین و معروف به ابن مطروح ، از علما و ادبا و شعرای قرن هفتم و از مردم صعید مصر بود و در خدمت ملک صالح ایوبی ملقب به نجم الدین به مناصب نیابت و امارت رسید. و رجوع به ماده ٔ ابن مطروح و نیز
مرسی مطروحلغتنامه دهخدامرسی مطروح . [م َ سا م َ ] (اِخ ) شهر و بندری است در مصر در حوالی برقة. در اوایل جنگ جهانی دوم به سال 1942 م . میان نیروی آلمان و متفقین جنگهایی در این نقطه روی داد.
ابن مطروحلغتنامه دهخداابن مطروح . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) جمال الدین ابوالحسن یحیی بن عیسی بن ابراهیم مصری . ادیب و شاعر. مولد او بشهر اسیوط592 هَ .ق .وی از پیوستگان ملک صالح ایوبی بود، چندی در شام مقام وزارت و در جنگهای صلیبی مداخله داشت و پس از مرگ ملک صالح بقاهره