متحلغتنامه دهخدامتح . [ م َ ] (ع مص ) تیز دادن . || پلیدی انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آب کشیدن از چاه و جز آن . || به زمین زدن . || برکندن و بریدن . || زدن . || دم به زمین سپوختن ملخ تا بیضه نهد. || بلند شدن روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم
متعلغتنامه دهخدامتع. [ م َ ] (ع مص ) ربودن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ربودن و بردن چیزی را. (ناظم الاطباء). || برآمدن روز و دراز شدن آن پیش از زوال . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روز دور برآمدن . (زوزنی ). به پایان رسیدن چاشت و هوعندالضحی الاکبر. یابرآم
متعلغتنامه دهخدامتع. [ م ِ ت َ / م ُ ت َ ] (ع اِ) ج ِ مِتعَه و مُتعَه . (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمات شود.
متیعلغتنامه دهخدامتیع. [ م ُ ] (ع ص ) قی کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که مکرر قی میکند. (ناظم الاطباء).
مطیلغتنامه دهخدامطی . [ م َ طی ی ] (ع اِ) ج ِ «مطو». (آنندراج ). ج ِ «مطیة» و لفظی است که هم در مفرد و هم در جمع استعمال شود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به مطو و مطیة شود.
امطاءلغتنامه دهخداامطاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مطیه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و ج ِ مَطو و مِطو. و مَطا. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). و رجوع به مطیه و مطو و مطاء شود.
پاکشلغتنامه دهخداپاکش . [ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) مرکوب از ستور. مرکوب . مطیة. اولاغ . چاروا. و توسعاً کالسکه و درشکه و اتومبیل و جز آن .
مطایالغتنامه دهخدامطایا. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مطیة. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). چهارپایها که بر پشت آنها سوار شوند مثل اسب و استر و غیر آن و این جمع مطیه است . (از غیاث ) (از آنندراج ) : و ابنای حضرت ... را به هدایا و عطایا و رغائب و مطایا و رکایب مستظهر گردانید
سمطیهلغتنامه دهخداسمطیه . [ س ُ م َ طی ی َ ] (اِخ ) یا سمیطیه یا شمیطیه اصحاب یحیی بن ابی السمیط معتقد به امامت محمد پسر دیگر امام جعفر صادق (ع ) بجای امام موسی کاظم (ع ) و معتقد به امامت پسران محمد. (از خاندان نوبختی ص 257).
شمطیهلغتنامه دهخداشمطیه . [ ش َ طی ی َ ] (اِخ ) شمطیة. صنفی از فرقه ٔ امامیه از مذهب شیعه ، منسوب به یحیی بن اشمط. (مفاتیح ).