معاتبهلغتنامه دهخدامعاتبه . [ م ُت َ ب َ / ت ِ ب ِ ] (از ع ، اِمص ) خشم گرفتن . عتاب کردن . ملامت کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معاتبة و معاتبت شود.
معاتبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تشر، تندی، توپ، سرزنش، عتاب، ملامت، سرکوفت، نکوهش ۲. سرزنش کردن، عتاب کردن، خشم گرفتن
معاتبةلغتنامه دهخدامعاتبة. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع مص ) با کسی عتاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خشم گرفتن و ملامت کردن یا خشم گرفتن همدیگر را. عتاب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). خشم گرفتن همدیگر را. (آنندراج ). عتاب . ملامت کردن . (از اقرب الموارد). و رجوع به عتاب و معاتبت و ماده ٔ قبل شود.<b
عتابفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرخاش، سرزنش، شماتت، ملامت، نقمت ۲. خشم، خطاب، غضب، قهر، مخالفت، معاتبه ۳. ناز
پرخاشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تشر، توپوتشر، درشتی، عتاب، معاتبه، واخواهی ۲. پیکار، جنگ، ستیزه، غزا، کارزار، محاربه، نبرد، نزاع ≠ نوازش
امضلغتنامه دهخداامض . [ اَ م َ ] (ع مص ) باک نداشتن از معاتبه و بر عزیمت خویش ماندن . || بی باکانه بر زبان آوردن آنچه در دل است . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).