معذارلغتنامه دهخدامعذار. [ م ِ ] (ع اِ) پرده . || حجت و برهان . ج ، معاذیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
محضارلغتنامه دهخدامحضار. [ م ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی الحسینی العلوی از آل المحضار (ولادت 1217 هَ . ق . 1802 م . فوت 1304 هَ . ق . 1886 م .). ادیب و شاعر
محضارلغتنامه دهخدامحضار. [ م ِ ] (ع ص ) محضیر. اسب دونده (و لایقال محضار او لغیة [ لغت غیر معتبری است ]). (از منتهی الارب ).
مهذارلغتنامه دهخدامهذار. [ م ِ ] (ع ص ) بیهوده گوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (زمخشری ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مهذارة. (ناظم الاطباء). هرزه گوی . (زمخشری ). قبقاب . یاوه سرای . بسیار یاوه گوی . بسیارهذیان . هذیان گوی . هرزه درای . (از یادداشتهای مؤلف ). ج ، مهاذیر.
مَعَاذِيرَهُفرهنگ واژگان قرآنپوشش ها - عذر ها (کلمه معاذير جمع معذار است ، و معذار به معناي ستر و پوشش است ، و معناي عبارت "بَلِ ﭐلْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ "اين است که انسان خودش را خوب ميشناسد ، هر چند که براي نهان کردن نفس خود پردهها بيندازد ، چون همان نفسش شاهد عليه او است )
معاذیرلغتنامه دهخدامعاذیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِعذار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معذار به معنی حجت و برهان . (آنندراج ). عذرها. (ترجمان القرآن ). پوزشها و بهانه ها. (ناظم الاطباء) : ولوالقی معاذیره . (قرآن 15/75).
حجتلغتنامه دهخداحجت . [ ح ُج ْ ج َ ] (ع اِ) نمودار. دلیل . بینة. برهان . سلطان . امثولة. ثبت . آوند. (؟) آنچه بدان دعوی ثابت شود. مادل به علی صحة الدعوی . و قیل الحجة و الدلیل واحد. (تعریفات جرجانی ص 56). تهانوی گوید: بالضم ، مرادف للدلیل . کما فی شرح الطوال