لغتنامه دهخدا
معمعة. [ م َ م َ ع َ ] (ع مص ) بانگ کردن آتش در سوختن نی و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). آواز نیستان و جز آن که سوختن گیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن مرد کارزاری در حرب . (تاج المصادر بیهقی ). آواز دلیران در معرکه . (منتهی الارب