معنویلغتنامه دهخدامعنوی . [ م َ ن َ] (از ع ، ص نسبی ) . با معنی و چمی . (ناظم الاطباء). منسوب به معنی . مربوط به معنی . آرِشی . مقابل لفظی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || حقیقی و راست و اصلی و ذاتی و مطلق و باطنی و روحانی . (ناظم الاطباء). مقابل مادی . مقابل صوری . مقابل ظاهری . (یادداشت به
معنویلغتنامه دهخدامعنوی . [ م َ ن َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به معنی . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ضد لفظی . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
معنویلغتنامه دهخدامعنوی . [ م َ ن َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم عثمانی است وی اهل سلانیک و به طریقه ٔ مولویه منتسب بود. (از قاموس الاعلام ترکی ).
معنویفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ صوری] مربوط به باطن؛ درونی.۲. [مقابلِ مادی] غیر مادی.۳. [قدیمی، مجاز] آنکه به معنویت میپردازد؛ عارف.
انگشت میانیmiddle finger, digit medius, digit tertius manusواژههای مصوب فرهنگستانسومین انگشت که بلندترین انگشت دست است
مهنویلغتنامه دهخدامهنوی . [ م َ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به مهنه یا میهنه ، از قرای خابران خراسان و از آنجاست شیخ ابوسعید فضل اﷲبن ابی الخیر. (یادداشت مؤلف ).
معنوی بخاراییلغتنامه دهخدامعنوی بخارایی . [ م َ ن َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) از شاعران عهد سامانیان و اوایل غزنویان بوده است . او راست :هرچه آن بر تن تو زهر بودبر تن مردمان مدار تو نوش ندهی داد، داد کس مستان انگبین خر مباش و زهرفروش .و رجوع به لباب الالباب چ سعید نفیسی ص <span class="hl" d
معنوی بخاراییلغتنامه دهخدامعنوی بخارایی . [ م َ ن َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) خواجه عبداللطیف ، از اولاد خواجه عبیداﷲ احرار بود و در نظم اسرار طریقه ٔ مولوی معنوی می پیمود. او راست :نی به شیخ اندر نسب نی در برهمن می رسم زاده ٔ چاک گریبانم به دامن می رسم .(از صبح گلشن ص <span class
اشتراک معنویلغتنامه دهخدااشتراک معنوی . [ اِ ت ِ ک ِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اشتراک شود.
معنویتلغتنامه دهخدامعنویت . [ م َ ن َ وی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) معنوی بودن . رجوع به معنوی و معنویة شود.
معنویهلغتنامه دهخدامعنویه . [ م َ ن َ وی ی َ ی ِ ] (ع ص نسبی ) تأنیث معنوی . ج ، معنویات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معنوی . (ناظم الاطباء). رجوع به معنوی شود.- معارف معنویه ؛ علوم وهمی . (ناظم الاطباء).
معنویاتفرهنگ فارسی معین(مَ نَ یّ) [ ع . ] (اِ.) جِ معنوی . مجموعة آن چه که دارای ارزش یا اعتبار غیرمادی است . مق مادیات .
معنوی بخاراییلغتنامه دهخدامعنوی بخارایی . [ م َ ن َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) از شاعران عهد سامانیان و اوایل غزنویان بوده است . او راست :هرچه آن بر تن تو زهر بودبر تن مردمان مدار تو نوش ندهی داد، داد کس مستان انگبین خر مباش و زهرفروش .و رجوع به لباب الالباب چ سعید نفیسی ص <span class="hl" d
معنوی بخاراییلغتنامه دهخدامعنوی بخارایی . [ م َ ن َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) خواجه عبداللطیف ، از اولاد خواجه عبیداﷲ احرار بود و در نظم اسرار طریقه ٔ مولوی معنوی می پیمود. او راست :نی به شیخ اندر نسب نی در برهمن می رسم زاده ٔ چاک گریبانم به دامن می رسم .(از صبح گلشن ص <span class
معنویتلغتنامه دهخدامعنویت . [ م َ ن َ وی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) معنوی بودن . رجوع به معنوی و معنویة شود.
معنویهلغتنامه دهخدامعنویه . [ م َ ن َ وی ی َ ی ِ ] (ع ص نسبی ) تأنیث معنوی . ج ، معنویات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معنوی . (ناظم الاطباء). رجوع به معنوی شود.- معارف معنویه ؛ علوم وهمی . (ناظم الاطباء).
اشتراک معنویلغتنامه دهخدااشتراک معنوی . [ اِ ت ِ ک ِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اشتراک شود.
جعل معنویلغتنامه دهخداجعل معنوی . [ ج َ ل ِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ) مقابل جعل مادی است و آن عبارت از این است که مأمورین تنظیم اوراق بر خلاف واقع امری را تحریرو یا در دفاتر دولتی قید کنند. رجوع به ماده ٔ 102 قانون مجازات عمومی شود. (فرهنگ حقوقی تألیف جعفر لنگرودی
تأکید معنویلغتنامه دهخداتأکید معنوی . [ ت َءْ دِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تأکید معنوی یا غیرصریح بخلاف تأکید لفظی است و آنرا از این روی معنوی نامند که گوینده توجه به تأکید معنی دارد نه لفظ چنانکه برعکس در تأکید لفظی توجه به تکرار لفظاست . این گونه تأکید اختصاص به الفاظ معینی دارد ازقب
تأنیث معنویلغتنامه دهخداتأنیث معنوی . [ ت َءْ ث ِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به اصطلاح نحویان اسمی که در آن از علامات تأنیث که تای فوقانی در آخر، [یا] الف ممدوده و مقصوره است ، نباشد. مگر در استعمال عرب ضمیر مؤنث بسوی آن راجع کنند یا علم مؤنث باشد که در آن علامات تأنیث نباشد چون شمس و ار
عشق معنویلغتنامه دهخداعشق معنوی . [ ع ِق ِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان عشق روحانی است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عشق روحانی شود.