ترجمه مقاله

معوق

mo'avveq

بازدارنده؛ عقب‌اندازنده.

۱. بازداشته، عقبافتاده، عقبانداخته، معطل، معوقه، بهتاخیرافتاده ≠ معین
۲. بلاتکلیف، پادرهوا، معلق

پس افتاده، دیرکرده

ترجمه مقاله