مغبونلغتنامه دهخدامغبون .[ م َ ] (ع ص ) فریب خورده در خرید و فروخت و زیان رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فریب خورده و فریفته شده وگول خورده و بیشتر در معامله گویند. الحدیث : المغبون لامحمود و لامأجور. (ناظم الاطباء). فریب خورده در بیع. (از اقرب الموارد). زیان دیده . زیان کشیده . زیان زده
مغبونیلغتنامه دهخدامغبونی . [ م َ ] (حامص ) مغبون شدن . حالت و چگونگی مغبون . زیان دیدگی . فریب خوردگی در معامله و جز آن : اکنون ز مفلسی چه نوی چندین بردرد مانی و غم مغبونی . ناصرخسرو.و رجوع به مغبون شود.
مغبونیلغتنامه دهخدامغبونی . [ م َ ] (حامص ) مغبون شدن . حالت و چگونگی مغبون . زیان دیدگی . فریب خوردگی در معامله و جز آن : اکنون ز مفلسی چه نوی چندین بردرد مانی و غم مغبونی . ناصرخسرو.و رجوع به مغبون شود.