مغرورلغتنامه دهخدامغرور. [ م َ ] (ع ص ) فریفته . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گول خورده و فریفته شده . (ناظم الاطباء) : تو مغرور خویشی ندانی همی که جمشید را نیست زینها غمی . فردوسی .نشاید شد به جاه و م
متجالللغتنامه دهخدامتجالل . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) بزرگی نماینده . (آنندراج ). مغرور و متکبر و گستاخ . (ناظم الاطباء). || کسی که می گیرد خوبتر و بهتر چیزی را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
دماغ دارلغتنامه دهخدادماغ دار. [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) سرخوش و تازه دماغ . (آنندراج ) : شاهی است زنبق از می عشرت دماغ دار. شفیع اثر (از آنندراج ).|| ظاهراً به معنی مغرور و متکبر است . (آنندراج ).
کله پربادلغتنامه دهخداکله پرباد. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ پ ُ ] (ص مرکب ) مرد متکبر و مغرور. (آنندراج ). متکبر و مغرور. (ناظم الاطباء). با نخوت . متکبر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کله پربادی شود.
مزدهیلغتنامه دهخدامزدهی . [ م ُ دَ ها ] (ع ص ) مغرور. خودپسند. متکبر. (ناظم الاطباء). تکبر کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سبک و سهل دارنده . سبک و سهل دارنده کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
مغرورلغتنامه دهخدامغرور. [ م َ ] (ع ص ) فریفته . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گول خورده و فریفته شده . (ناظم الاطباء) : تو مغرور خویشی ندانی همی که جمشید را نیست زینها غمی . فردوسی .نشاید شد به جاه و م
مغرورلغتنامه دهخدامغرور. [ م َ ] (ع ص ) فریفته . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گول خورده و فریفته شده . (ناظم الاطباء) : تو مغرور خویشی ندانی همی که جمشید را نیست زینها غمی . فردوسی .نشاید شد به جاه و م